ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

برنامه ی سری جدید

انقدر میرم دنبالش تا بالاخره نتیجه بده. دیروز دومین آزمایش رو هم دادم. همونطور که انتظار میرفت منفی بود. بتام نیم شده بود. ساعت 4 بود که با شوهرم راه افتادیم سمت کلینیک. میرفتیم که جواب آزمایش و نشون بدیم. کلینیک انقدر شلوغ بود که تا بعد از ساعت 8 مجبور شدیم منتظر بمونیم. هردفعه میری شلوغتر از سری قبله انگار هیچکس تو این شهرستانها دیگه نمیتونه طبیعی بچه دار شه. یکی خسته شده غر میزنه. یکی به نحوه پذیرش و نوبت دهی اعتراض میکنه. یکی ساکت تو لاک خودشه. یکی بلند بلند و بدون توجه به اینکه صداش یا بوی دهنش ممکنه باعث اذیت دیگران بشه بی امان حرف میزنه. کاش میشد بغل یکی از این تابلوهای سیگار کشیدن ممنوع یه تابلوی "ورود اشخاصی که مسواک نمی زنند مم...
28 مرداد 1392

روز آزمایش

دیشب اصلا نخوابیدم. کولر و که روشن میکردم به حدی خونه سرد میشد که تا مغز استخونت یخ میکرد، وقتی هم خاموش میکردم چون کف پام داغ میکنه نمیتونستم بخوابم. تا صبح چند بار بلند شدم. دو سه بار برای دستشویی، دوسه بار برای شستن پاهام یه بار هم برای آوردن کیسه یخ که بذارم زیر پام و بخوابم. بازم نشد. دوست هم ندارم پنجره ها رو باز بذارم. راستش فوبی حشره دارم. همش میترسم از پنجره حشره ای وارد خونه بشه. ساعت 7 که بیدار شدم برای آمپول دیگه چشمام رو هم نرفت. دیشب دوش گرفته بودم. بالای سر همسری نشستم و با صدای شسوار بیدارش کردم. آماده شدم و ازش خواستم بلندشه بریم آزمایشگاه. شوهرم میگفت همون روز پنج شنبه بریم ولی من به بهونه اینکه فردا آزمایشگاه...
23 مرداد 1392

زیفت دوم

امروز روز 9مه انتقالمه. دوشنبه صبح ساعت 8 قرار بود تو کلینیک باشیم. ما نیم ساعت زودتر رسیده بودیم. خیلی زود هم منو فرستادن بالا که آماده بشم. کلینیک دوتا اتاق عمل و دوتا اتاق انتظار داره. یکی برای لاپاراسکوپی یکی هم برای زیفت. تو این اتاق تقریبا 9 نفری بودیم. اتاق انتظار لاپاراسکوپی هم ده یازده نفری تو نوبت عمل بودن. البته من تا نیم ساعت آخر ندیدمشون. چون یکی در میون از هر اتاق میبردن برای عمل. تو اتاق انتظار تا ساعت سه و نیم بعد ازظهر همینطوری نشسته بودیم. کلی با خانمهای دیگه صحبت کردیم. یکی تو نیرو انتظامی کار میکرد یکی تو شرکت نفت، یکی خونه دار بود، یکی مربی بدنسازی بود و کارش و مثل من برای این عمل ها ول کرده بود. بنده خدا گوهر خ...
15 مرداد 1392

انتقال

بالاخره وقتش شد. به امید خدا فردا صبح زود میرم برای انتقال. دفعه ی قبل نمیدونستم حموم کردن خوب نیست فردای عمل رفتم تو حموم و حسابی دوش گرفتم. از روز بعدش هم هر روز تو حمام بود. این دفعه باید بیشتر مراقب باشم. زیاد حموم نرم و از لپ تاپ و موبایل هم فاصله بگیرم که مبادا اشعه شون باعث آزار این جوجوها بشه. اینبار نه که بترسم، خیلی بیشتر نگرانم. امروز مانلی و نجمه اومدن خونه م. خیلی خوش گذشت. دوستهای واقعا مهربون و خوبین. با اینکه دیگه پرده های دنیای مجازی رو از میون برداشتیم و همدیگه رو به راحتی می بینیم ولی هنوز هم خیلی راحت میشه باهاشون حرف زد. بعد از مدت ها فاصله گرفتن از دوستام و خونه نشینی امروز خیلییییی روز خوبی بود. ممنونم ازشون که ...
6 مرداد 1392

گوهر خانم

هربار که بهش میگفتن خانومت باید آزمایشها رو تکرار کنه یا فلان بخش بره شروع میکرد با لهجه ی لری به غر زدن. حتی به مسئول آزمایشگاه پیشنهاد 100 تومن رشوه کرده بود که این همه از گوهر خانمش آزمایش نگیرن و دست و بالش و سوزن نزنن. سنشون خیلی کمتر از اون چیزی که بود نشون میداد.هردوشون دندون مصنوعی داشتن. گفتن بیست سالی میشه که ازدواج کردن. هرچی حساب کتاب کردم دیدم باید حداکثر 40-45 سالشون باشه. از خرم آباد میاومدن. وقتی ازشون پرسیدم چرا اینقدر دیر اومدین دنبال درمان، شوهره گفت بهم گفتن زنت بچه دار نمیشه. منم گفتم اصلا بچه نمیخوام. تا چند وقت پیش که رفتیم کرمانشاه پیش یه دکتر خوب و اون معرفیمون کرد اینجا. گوهر از زیر چادر یه دستمال دو...
2 مرداد 1392

بیست روز مانده تا...

امروز روز نوزدهم پریه و شب پونزدهمی که باید سیپرو بخورم. دیشب با خانواده برادرشوهر رفته بودیم پارک. خوش گذشت. کلی بازی کردیم و هوا خیلیییییی ملس بود. اما چون دیر رسیدیم صبح خواب موندیم. ساعت 11 با شوهرم رفتیم کلینیک تا باقی داروها رو بگیریم. بخاطر عروسی ای که دفعه پیش داشتیم میرفتیم نشده بود دکاپپتیل و بگیریم. آخه باید زود به یخچال منتقل بشه و تو گرما نمونه. این دفعه هم برای شروع 12 تا دکاپپتیل بهم دادن و یه سری قرصهای استروژن. یه کوچکولو نگران معده م ام چون استروژن بهم نمیسازه. قرار شد دارو ها رو تا نهم پری بعدی مصرف کنم و بعد برم برای سونوگرافی. اگه اندومترم خوب بود، تاریخ عملم و مشخص کنن. بعد از کلینیک هم رفتیم سازمان بیمه که بب...
15 تير 1392

زیفت

این عکسها رو برای دوستهایی میذارم که میخوان بدونن زیفت به چه ترتیبی انجام میشه. اینا تخمک هایی هستن که تحت تاثیر داروها به تعداد زیاد داخل تخمدانها رشد کرده ان.     این تخمک ها توسط یه همچین وسیله ای بصورت واژینال بیرون کشیده میشه. این عمل توسط سونوگرافی کنترل میشه.   نمونه اسپرم از مرد گرفته میشه و داخل آزمایشگاه اسپرم های سالم توسط سوزن نازک جدا میشه.     بعد از اینکه اسپرمهای سالم جدا شد به داخل تخمک هدایت میشه. هسته تخمک یه نقطه ریزه که تو این عکس کاملا مشخص نیست. این تخمک های لقاح یافته با یه عمل وارد لوله فالوپ میشه. همونطوری که توی این عکس می بینید یکی از ا...
4 تير 1392

روز پنجم- شروع سیکل دوم

از همه طبیعت عاشق ماه شب چهارده و گردنه حیرانم. شب توراه که برمیگشتیم صندلی رو خوابوندم و حسابی ماه و تماشا کردم. چقدر زیبا بود. تو تابستون که هوا صافه و ابری نیست، باید دراز بکشی رو پشت بوم خونه، یه کاسه آلوی ترش و شیرین بذاری دم دستت و ماه و تماشاکنی. امروز عروسی دعوت بودیم. یه عروسی خیلی باکلاس که بنده فوق العاده بی کلاس تشریف برده بودم. یه لباس ساده دوخته بودم و حوصله و وقت سنگ دوزی روش و نداشتم. همینطوری پوشیدم رفتم. موهام و هم یه سشوار کشیدم و یه آرایش خیلیییییییییییی ساده. قرار بود قبل از عروسی یه سر بریم کلینیک که دکتر داروهای سیکل بعدی رو بنویسه. حدود ساعت 5 و ربع بود رسیدیم کلینیک و تا ساعت 8و ده دقیقه هم معطل شدیم که وقت...
2 تير 1392