خرید با طعم ارغوان
آخییییییییییی چه نازه..... سلام نینی..... میتونم یه لحظه بغلش کنم؟..... عزیزمممممم این به چی میخنده؟..... چه فسقلیه...... تلش و ببینننن..... واییییییییی بوی نینی میده....
این جملات قشنگ و این روزا زیاد میشنوم. تقریبا هر مغازه ای که میرم برای خرید فروشنده یا مشتری های دیگه از خوش اخلاقی ارغوان به وجد میان و میخوان بغلش کنن یا ازش تعریف میکنن. منم از ته دل کیف میکنم و تو دلم میگم خدایا شکرت.
ارغوان خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنه و به هرکسی که بخواد باهاش بازی کنه عکس العمل نشون میده. همین هم باعث جلب توجه دیگران میشه. خیلی حضور توی جمع و دوست داره. البته به شرطی که من کنارش باشم و خیالش از این بابت راحت باشه. اوایل فکر میکردم از این به بعد خرید رفتن خییلی برام سخت بشه ولی میبینم که اونقدرها هم که فکر میکردم سخت نیست. بالعکس جالب شده. دخترکم کلا بیرون رفتن و دوست داره. مخصوصا اگه پیاده باشم و توی بغلم همه جا رو ببینه. وقتی هم که خسته شد بی سر و صدا سرش و میذاره روی شونم و میخوابه. چقدر دختردار شدن خوبه. زود از تنهایی درمیای. خیلی زود میشی دو نفر. این مادرو دختری رو برای همه دوستهای منتظرم آرزو میکنم.
راستی اولین دندون شازده خانوم پریروز جوونه زد. زمان چه زودمیگذره. دوست دارم همه ی این لحظه ها رو بغل کنم که اینقدر زود نگذره. به همین زودی داریم به سمت هفت مامه میریم. از من هم که بپرسید امروز احساس خیلی خوشایندی داشتم. بعد از دوسال هرجا که برای خرید وارد مغازه شدم سایزم رو گفتم و لباسی که پرو کردم کاملا اندازه م بود. البته ناگفته نماند یه مدتی رژیم گرفتم که فعلا دوباره ولش کردم. به توصیه دکتر ارغوان فقط قراره قند و چربی و محدود کنم که خدای نکرده وزن گیری دخترم مختل نشه. یادتونه قبلا از تمسخر بقیه مینوشتم؟ الان دیگه با افتخار و با خیال راحت لباس میپوشم و تو جمع حاضر میشم. الان دیگه بقیه میگن چرا این ریختی شدی؟ چرا اینقدر لاغر شدی؟ تپلی بهت میاومدا... و من لذت میبرم از این ابراز علاقه های زنانه. البته فکر نکنید مانکن شدم. هنوز خیلیییییییی دیگه مونده. ولی خدا رو شکر. خدا رو شکر که همه چی داره رو به راه میشه. این بار سه نفره.
همه موهای دور سر دخترکم ریخته
وقتی صدای فلش دوربین بیدارش میکنه:
وقتی سرحاله: