قدم قدم تا بهاری نو
اسفنده و تکاپوی سال نو. همه دنبال نو کردنن. دنبال تکوندن و برق انداختن. من هم امسال با جون و دل همه جا رو برق انداختم. خیلی وقت بود همه نظافتها فقط سطحی انجام میشد. نه روی کابینتا دستمال میخورد نه زیرشون. زیر فرشها خیلی وقت بود تی نکشیده بودم. دیوارها هم که به لطف دود تهران یکدست جرم گرفته بود. مبل ها و صندلی ها زبون نداشتن که فریاد بزنن یه شامپوی حسابی میخوان. تابلوهای رو دیوارها و ظرفهای تو ویترین زیر سنگینی پتوی خاک رنگ باخته بودن...
کارم تقریبا تموم شده. مونده فرش آشپزخوونه که باید شسته شه. یه قدم میرم عقب و با لذت همه جا رو نگاه میکنم. شبیه روزهای اولی شده که این اثاث و چیدم. همه چی بوی تازگی میده. مونده من و دخترم و هفت سینی که امسال به نیت اون پهن میشه. اولین هفت سین برای اولین بهار ارغوان. طرحی که میخوام بزنم تو ذهنمه. انشااله از امروز شروع میکنم به آماده کردن ظرفها. سبزه رو هم باید کم کم بندازم. پارسال به سفارش یکی از دوستای گلم که گفته بود سبزه انداختن برای زن باردار اومد نداره دست و دلم وا رفت و آماده گرفتم. هرچند الان تو دلتون میگین خرافاتیه ولی یه وقتایی جرئت نداری این جادوی قشنگ و حتی با خرافه به خطر بندازی.
خیلی دلم بهار میخواد. هوای نو. روزهای گرم و دلچسب. فرار از زمستون قشنگی که سرماش و بهونه کردیم و موندیم خونه. دوست دارم دیوارهای دورم و بشکنم و دلم تازه شه. این چند ماه دیوارها به هم نزدیکتر و فضای خونه دلم تنگ تر شده. دیگه وقتشه یه خورشید گرم من و دخترم و به پیاده روی های عصرونه پارک دعوت کنه.دیگه وقتشه دفترچه یادداشت کوچیکم و دربیارم و از الان شروع کنم به نوشتن آرزوهام و دعاهام. نکنه یادم بره قراره برای کی چی بخوام. از ته دل هم بخوام.
پ.ن: دوستای گلی که برای دیدن فرشته تون قراره از این مسیر عبور کنید، حق بدین که شماره م رو در اختیارتون نذارم. اگه خودتون و به جای من بذارین درک میکنیدو دلگیر نمیشید. هرچیزی که تجربه کردم و تو وبلاگم نوشتم.