ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

واسه ی خودم

1391/11/6 22:15
نویسنده : niloofar
632 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز تولدم بود.

یکسال دیگه پیرتر شدم. یکسال دیگه به تجربه های تلخ و شیرینم اضافه شد. یه 5 بهمن دیگه رو پشت سر گذاشتم. اندازه یکسال دیگه خاطره به کوله بارم اضافه شد؛ خاطره هایی که میخوام تا ابد لحظه به لحظه شو تو افکارم زنده نگه دارم و خاطراتی که هرچی محکمتر پاکشون میکنم پررنگ تر میشن.

خوب یا بد گذشت و رفت. هییییییی زندگی. پارسال اینموقع چه برنامه ها واسه امسالم کشیده بودم. چقدرشو تونستم به انجام برسونم؟؟؟؟!!!!! راستش نمیدونم. فقط یادمه طبق عادت هرسال کلی آرزو کردم و کلی نقشه کشیدم. دعا کردم همه روزام به طعم شکلات باشه و همه اوناییکه دوسشون دارم کنارم باشن.

دیروز خواهرم و دوتا فرشته هات تسلی من بودن. دیروز باهم دیگه بازار گل رفتیم و پارک رفتیم و خونه دایی رفتیم و کلی بازی کردیم و خندیدیم. با خواهرم کلی حرف زدیم. همه حرفایی که تو این یکسال نشده بود پشت تلفن یا دیدارهای هفته ای یکبارمون بزنیم.

همسری هم که مجبور شده بود بره شهرستان برای مجلس سالگرد داییش. قرار بود ساعت 5بعدازظهر با هواپیما برگرده که بخاطر نقص فنی هواپیما پرواز کنسل میشه و آخرشم ساعت 11 شب پرواز میکنه. بازم ممنون که امروز برام جبران کرد. کیک و از قبل سفارش داده بود. دسته گل هم گرفت و چون وقت نشده بود کادو بخره بهم پول داد که به سلیقه خودم خرید کنم.

نه که بچه باشم. نه که خودمو لوس کنم. اما بعد این ماه پر تنشی که گذروندم واقعا به اینکه حضورش و در این روز کنارم حس کنم نیاز داشتم. نیاز داشتم بدونم واقعا دوسم داره. من از روزهای تولد بدم میاد. نمیخوام پیر بشم. اما دوست دارم تو این روز همه بدونن ادم واقعا دچار یه تغییر اساسی میشه. آدم تو یه روز یکسال پیرتر میشه...

امسال موقع فوت کردن شمعا دعا و آرزو یادم رفت. مامانم اینا رفتن سفر کربلا.  همسرم و خواهر عزیزم و فرشته هاش تنهام نذاشتن. عاشقشونم.

اینم عکس کیک تولد:


پانوشت: خدایا دستامو بازم به سوی تو دراز میکنم. میگن وقتی دلی بشکنه صداشو زودتر می شنوی. خدایا تنهام نذار من از تنهایی از نبودن تو میترسم. عزیزانم و برام سالم و سلامت نگه دار. حاجت دل همه دوستانم و به خیر بده. خدایا، خدا جونم از همه چیزایی که تو دلمه خبرداری. نمیتونم به زبون بیارم. خودم و عزیزانم و به دامان خودت میسپرم. اینجا گرمترین و امن ترین جاییه که من دارم. خدایا خودت و از من دریغ نکن. من گناهکارم اما تو بخشنده ای. نکنه دستمو ول کنی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

پریسان
7 بهمن 91 18:10
هرسال در پنجمین روز از یازدهمین ماه سال هزاران شهاب به سمت زمين هجوم مياوردن
از خودم مي پرسيدم چه اتفاقي افتاده که آسمونيا ميخوان خودشونو به زمين برسونن؟....
و امسال فهميدم اونا به پيشواز حضور مسافري ميان که زمينو با گامهاي مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه ....
دوست گلم تولدت مبارک با هزار تا بوسه

مرسييييييييييييييييييييييييي پريسان جون. عزيزممممممممممممممم