خدایا بازم شکرت شکرت.
دیشب آز دوم بتا رو دادم. بماند که چه حاشیه هایی پیش اومد. امروز هم جوابش و گرفتم. خدارو شکر مقدارش به 1337 رسیده بود و این خیالم و راحت میکرد. دیروز بعد از ظهر بعد از دانشگاه دوباره رفتم بیمارستان پیش دکتر عارفی تا داروهایی رو که تموم شده بود دوباره برام بنویسن. تا برسم خونه شده بود 8 شب. خیلیییییی خسته بودم. از صبح ساعت 4ونیم بیدار بودم. یه ارائه کلاسی داشتم که خیلی برام سنگین بود و باید حسابی آماده میشدم. خدارو شکر اونم به خوبی برگزار شد. راستی این چند روزه به غیر از من عاطفه و نیلوفر و لیلا و مارال هم مامان شدن. یعنی دیگه چی میتونه بهتر از این باشه. دوتا از دوستهای خیلییییی گلم هم قراره تا آخر این ماه مامان بشن. خیلی این چند روزه...