ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

روز برفی

1391/11/2 22:18
نویسنده : niloofar
670 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خیلی برف قشنگی می اومد. سرکلاس بودم. ولی کل حواسم به پنجره بود و برفی که می شینه رو درختا. عاشق برفم. انقدر لذت بردم که نگو. کلاس که تموم شد ناهار و با دوستام تو سلف دانشگاه خوردم و تو حیاط دانشگاه کلی برف بازی کردیم. کلی تو برف پیاده روی کردیم. مثل بچه ها با گلوله های برفی تو سرو صورت همدیگه زدیم.نیشخند

خیلی روز خوبی بود. مثل بچه ها از بالا تا پایین تو برف فرو رفته بودیم. کتابام خیس شده بود. شالم خیس خیس بود و دستام از مچ بی حس شده بود.چقدر بچه شدن خوبه. چقدر لذت داره بدون اینکه به نگاه بقیه توجه کنی و نگران باشی چه فکری میکنن بپری تو برفا و گلوله های برفی رو بندازی سمت دوستت. بری زیر شاخه درختا وایسی و بعد درخت و تکون بدی تا همه برفاش بریزه پایین. وقتی بقیه دارن همه صورتشون و می پوشونن که سردشون نشه، برات مهم نباشه که موهات همه خیس شدن و روسری دیگه ای همراهت نیست. مثل روزای بچگی نگران سرما خوردنت نباشی. هی تو سرما دماغتو بالا بکشی و نوک دماغت سرخ سرخ بشه. دستات از سرما بلرزه و بازم به فکر نباشی. بچه بودن چقدر خوبه.

 

عشق مامان، هر وقت اومدی یه دل سیر بچگی کن. من چتر بالای سرت میشم که تو سرما نخوری. نه از برف بترس نه از بارون. لذت لحظه لحظه بچگی تو ببر. پشت سرت یه دیوار محکم داری نی نی مامان.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

arezohayeshirin
7 دی 91 1:17
سلام ما كه به وبلاگت سر زديم به وبلاگ منم سر بزن
بعد آرزوتو با نظر بگو تا در وبلاگم ثبت بشه
آرزوها هر شب آپ ميشن يعني روز بعد همون موقع آرزوتون رو وب ثبت شده و به شما خبر داده مي شود باي


مرسی عزیزم حتما