روزای استراحت
این روزا همسرم خیلی حساس شده. خیلی مهربون شده. خیلییییی یه وقتا احساس میکنم رفتارش بامن بیشتر مثل رفتار یه پدر با دخترشه تا رفتار یه شوهر با همسرش.
این چند وقته خیلی بیشتر میتونیم واسه هم وقت بذاریم و با هم حرف بزنیم. این چند روز خیلی حالم بهتره.
بیشتر دوسش دارم. بیشتر خودمو دوست دارمو و بیشتر واسه خودم وقت میذارم.
تنها چیز ناخوشایند اینه که داریم به امتحانات نزدیک میشیمممممممم
این سبک نوشتنم و دوست ندارم ولی باید بنویسم تا دوباره برگردم به روزایی که عاشق نوشتن بودم و قلمم قشنگ بود.
انقدر باید بنویسم تا روزی که قراره بیای دنیا رو برات با شعرام و نوشته هام آذین کنم. انقدر بنویسم و بنویسم تا همه بدونن تو زود زود قراره بیای و دیگه هیچ وقت هم نری. قراره عین یه غنچه بشکفی و همه جا رو با بوی عطرت پر کنی. از این به بعد احساساتم و قلبم با این نوشته ها میزنه. تو هم فقط گوش کن. کافیه صدای قلبمو گوش کنی تا همه ی حرفامو بشنوی.
منتظرتم عزیزم. زودتر بیا