ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

بارون

1391/10/28 16:07
نویسنده : niloofar
513 بازدید
اشتراک گذاری

یه وقتایی هست که نمیدونی چی از زندگی میخوای. فقط دوست داری بری یه جای بلند. دستاتو به دو طرف بازکنی و بپری بدون اینکه از افتادن بترسی. دوست داری خیالت راحت باشه که یکی زیر بغلتو میگیره و نمیذاره بخوری زمین. همون بالا بالاها نگهت میداره.


اونوقت دیگه همه دنیا زیر پاته. از شدت ذوق داد میکشی. دوست داری از همون بالا همه رو صدا کنی. همه هم می بیننت و از اون پایین برات دست تکون میدن. خودتو ول میکنی رو ابرا. ابرا مثل تشک های پشمی تازه دوخته شده ن که نرم و پفدارن. عین بچه ها روی این تشک ابری بالا و پایین میپری و میخندی.

 

یه وقتایی دوست داری شبایی که بارون میباره بری تو خیابون و  با دوستای دوران بچگیت، با خواهر و برادرت زیر بارون انقدر بازی کنید که خیس خیس بشی. دنبال هم بدوید و بخورید زمین و همه لباساتون گلی بشه. چه لذتی داره.

 

لحظات خاصیه وقتی که درونت کسی هست که میدونی خودت نیست و چیزایی میخواد که شاید تو عالم منطق هیچ وقت جرئت انجامشو نداشته باشی.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

نانا و نینی جون
20 دی 91 19:41
سلام
عزیزم ممنونم انشاا... همچینین
لینک شدی عزیزدل ابجی


بوووووووووووووووسسسسسس


انتظار
21 دی 91 11:16
سلام دوستم وبت خیلی خوب و قشنگه گلم برای اینکه همیشه در دسترسم باشه و بتونم از تجربیاتت بهره ببرم لینکش کردم البته با اجازه


مرسی عزیزم. خیلی خوشحالم کردی.