یه نامه برای تو شاید بفهمی...
این همه دعا بی اثر موند.
این همه مراقبت، این همه اذیت، این همه درد. همش دود شد رفت هوا. نه که گلایه کنما، خوب دست خداست. نخواست بده. نمیشه که از خدا حساب چیزی رو خواست.
ولی خیلی دلم سوخت. خیلی امیدوار شده بودم.تکرر ادرار که اذیتم میکرد، جای آمپولم که درد میگرفت، از بیرون زدن شیاف که حالم به هم میخورد، پاهام که بخاطر هورمونها داغ میکرد به خودم میگفتم عیب نداره طاقت بیار روزهای آخره. یک ماهش طی شد، موند یه ماه دیگه تا اینارو استفاده کنی.
اندامم انقدر به هم ریخته که دوست ندارم تو هیچ جمعی حاضر بشم. دلم نمیخواد هیچ کسی رو ببینم. هنوز ورم دفعه پیش نخوابیده این سری هم بهش اضافه شد. 17 روز تمام تو چهاردیواری بسته موندم بازم ته دلم میگفتم عیب نداره. این دفعه گرفته. دیگه بهونه دارم که باردارم. بعد از زایمان هم این باد سریع میخوابه. یه مدت هم ورزش میکنم و درست میشه.
دوترم متوالی عملم خورد به امتحانا، من که با سهمیه شاگرد اولی اومدم ارشد دوترم متوالی مشروط شدم و باید برم دنبال کارهای اخراجیم. گفتم فدای سرم و فدای سرش به وقتش دوباره شرکت میکنم.
از عید به بعد کاری رو که دوست داشتم ول کردم فقط و فقط بخاطر اینکه استرس کاری نداشته باشم و مواقع عمل بتونم با خیال راحت استراحت کنم.
تمام کلاسهایی که تو برنامه م داشتم و کنسل کردم. همه چی رو به خاطر تو کنسل کردم. از همه چیزم گذشتم که فردا پیش خودم نگم اگه بیشتر استراحت میکردم، اگه استرس نداشتم، اگه بیشتر تو خونه مونده بودم شاید...
حتی گلدونهای حسن یوسفم بخاطر تو خشکید. بالای پله ها بودن. نشد به موقع بهشون آب بدم. همینطوری که داشتن گلهای کوچیک باز میکردن از گرما سوختن.
می بینی. تورو گذاشته بودم در راس همه چیز. اونوقت تو چیکار کردی؟
نمیدونم قرار بوده معرفتت به کی بره که این وضعیت رو روا دیدی. میدونی دیروز چند نفر منتظر یه جواب مثبت بودن؟؟ من، بابات، خانواده م. دوستام. همه این همه وقت دعا کرده بودیم. محل هیشکی نذاشتی. میدونی دیروز من چه حالی شدم؟؟؟ میدونی از آسمون به زمین افتادن یعنی چی؟؟؟ امیدوارم هیچ وقت هم درگیرش نشی تا نفهمی. میدونی دیشب بابات از آزمایشگاه که برگشت نشست تو آشپزخونه، عکس مادرش و برداشت و عین بچه ها شروع کرد به گریه؟
میدونی آماده شده بودم با جعبه شیرینی برم خونه مامانم که دوهفته بالاسرم بود؟؟؟ میدونی اینکه باید همه این راه و از اول برم یعنی چی؟؟؟ میدونی داری با من چیکار میکنی؟؟
خیلی ازت دلگیرم
پی نوشت: خدایا این حرفهام و به حساب دلگیری از خودت نذار. ناراحتی شکست بود. هر چیزی که بدی نعمته هرچیزی که ندی حکمت. باز هم شکرت. ما همه تلاشمون و کردیم و وجدانمون راحته. بعد از اینکه همه چی عادی شد باز هم دست میزنیم رو زانومون یه یاعلی میگیم و دوباره بلند میشیم.