برنامه ی سری جدید
انقدر میرم دنبالش تا بالاخره نتیجه بده.
دیروز دومین آزمایش رو هم دادم. همونطور که انتظار میرفت منفی بود. بتام نیم شده بود. ساعت 4 بود که با شوهرم راه افتادیم سمت کلینیک. میرفتیم که جواب آزمایش و نشون بدیم. کلینیک انقدر شلوغ بود که تا بعد از ساعت 8 مجبور شدیم منتظر بمونیم. هردفعه میری شلوغتر از سری قبله انگار هیچکس تو این شهرستانها دیگه نمیتونه طبیعی بچه دار شه. یکی خسته شده غر میزنه. یکی به نحوه پذیرش و نوبت دهی اعتراض میکنه. یکی ساکت تو لاک خودشه. یکی بلند بلند و بدون توجه به اینکه صداش یا بوی دهنش ممکنه باعث اذیت دیگران بشه بی امان حرف میزنه. کاش میشد بغل یکی از این تابلوهای سیگار کشیدن ممنوع یه تابلوی "ورود اشخاصی که مسواک نمی زنند ممنوع" نصب کرد. موضوعی که علاوه بر آقایون خیلی از خانمها هم رعایت نمیکنن.
انقدر معطل شدیم که دیگه احساس میکردم قفسه سینه م داره سنگین میشه. وقتی رفتیم داخل پرونده مون دست خانمی بود که برای اولین بار ویزیتمون کرده بود. دکتر هم دو سه دقیقه ای اومد و رفت. از حرفهایی که همسرم به دکتر زد بیشتر براش ناراحت شدم. از اینکه من مجبورم دارو استفاده کنم و اذیت بشم ناراحت بود. دکتر کشاف هم طبق معمول با اون اخلاق خوشش یه کم دلداری داد و سر به سرمون گذاشت و قرار شد بعد از پریود بعدی دوباره وارد دوره جدید بشم تا دوباره زیفت انجام بدن.
تو این فاصله همسرم هم باید به دکتر سعید مراجعه کنه تا زمان عمل یه کمی وضعیتش بهتر شه. میخوام داروهای گیاهی رو که از دکتر عظیمی گرفته بودیم رو هم شروع کنم. میدونم مزه ی افتضاحی داره. بنده خدا همسری. ولی خوب چاره دیگه ای نیست. حتی اگه تیری باشه در تاریکی دیگه وارد این راه شدیم و هر چیزی که لازم باشه رو باید انجام بدیم.
امروز هم یه سر پیش دکتر خودم رفتم برای معاینه. دکتر محبوبه توسلی. خیلی خانم خوش برخورد و خوش پوشیه. همیشه مرتب و شیک میاد سرکار. البته این سری که دیدمش حسابی آفتاب سوخته شده بود. از هفته پیش تکرر ادرار داشتم و چند روزی بود دچار سوزش شده بودم. انگار داخل رحمم و چنگ میزدن و یه چیزی به زور میخواست بیاد بیرون. میدونستم عفونته. خوب این همه وقت این محیط دائما چرب و خیس بوده. اینطوری احتمال بروز عفونت زیاد میشه.
دکتر معاینه کرد و چون مطب خلوت بود یه کمی در مورد روند درمانم باهم صحبت کردیم. اون بهم میکرو رو پیشنهاد کرد که دیگه بیهوشی نداره. در ضمن از تعداد بالای جنین های منتقل شده هم خیلی تعجب کرد. خود منم خیلی با لاپاراسکوپی برای هر انتقال موافق نیستم. بعد از عمل سه چهار روز واقعا اذیت میشم ولی از طرفی هم تابع دکتر کشافم. نمیخوام هم از این شاخه به اون شاخه بپرم. فکر میکنم پیگیری پیش یه نفر سریعتر آدم رو به مقصد میرسونه.
دکتر گفت یه ماه بعد دور جدید و شروع کن ولی من میخوام یه ماه بیشتر وقفه بندازم. اینطوری بدنم هم یه کمی به حالت نرمال برمیگرده. فقط موندم با این شکم برآمده که هرکس تو خیابون میبینه فکر میکنه باردارم چه کنم.