ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

برنامه ی سری جدید

1392/5/28 20:14
نویسنده : niloofar
2,314 بازدید
اشتراک گذاری

انقدر میرم دنبالش تا بالاخره نتیجه بده.

دیروز دومین آزمایش رو هم دادم. همونطور که انتظار میرفت منفی بود. بتام نیم شده بود. ساعت 4 بود که با شوهرم راه افتادیم سمت کلینیک. میرفتیم که جواب آزمایش و نشون بدیم. کلینیک انقدر شلوغ بود که تا بعد از ساعت 8 مجبور شدیم منتظر بمونیم. هردفعه میری شلوغتر از سری قبله انگار هیچکس تو این شهرستانها دیگه نمیتونه طبیعی بچه دار شه. یکی خسته شده غر میزنه. یکی به نحوه پذیرش و نوبت دهی اعتراض میکنه. یکی ساکت تو لاک خودشه. یکی بلند بلند و بدون توجه به اینکه صداش یا بوی دهنش ممکنه باعث اذیت دیگران بشه بی امان حرف میزنه. کاش میشد بغل یکی از این تابلوهای سیگار کشیدن ممنوع یه تابلوی "ورود اشخاصی که مسواک نمی زنند ممنوع" نصب کرد. موضوعی که علاوه بر آقایون خیلی از خانمها هم رعایت نمیکنن.

انقدر معطل شدیم که دیگه احساس میکردم قفسه سینه م داره سنگین میشه. وقتی رفتیم داخل پرونده مون دست خانمی بود که برای اولین بار ویزیتمون کرده بود. دکتر هم دو سه دقیقه ای اومد و رفت. از حرفهایی که همسرم به دکتر زد بیشتر براش ناراحت شدم. از اینکه من مجبورم دارو استفاده کنم و اذیت بشم ناراحت بود. دکتر کشاف هم طبق معمول با اون اخلاق خوشش یه کم دلداری داد و سر به سرمون گذاشت و قرار شد بعد از پریود بعدی دوباره وارد دوره جدید بشم تا دوباره زیفت انجام بدن.

تو این فاصله همسرم هم باید به دکتر سعید مراجعه کنه تا زمان عمل یه کمی وضعیتش بهتر شه. میخوام داروهای گیاهی رو که از دکتر عظیمی گرفته بودیم رو هم شروع کنم. میدونم مزه ی افتضاحی داره. بنده خدا همسری. ولی خوب چاره دیگه ای نیست. حتی اگه تیری باشه در تاریکی دیگه وارد این راه شدیم و هر چیزی که لازم باشه رو باید انجام بدیم.


امروز هم یه سر پیش دکتر خودم رفتم برای معاینه. دکتر محبوبه توسلی. خیلی خانم خوش برخورد و خوش پوشیه. همیشه مرتب و شیک میاد سرکار. البته این سری که دیدمش حسابی آفتاب سوخته شده بود. از هفته پیش تکرر ادرار داشتم و چند روزی بود دچار سوزش شده بودم. انگار داخل رحمم و چنگ میزدن و یه چیزی به زور میخواست بیاد بیرون. میدونستم عفونته. خوب این همه وقت این محیط دائما چرب و خیس بوده. اینطوری احتمال بروز عفونت زیاد میشه.

دکتر معاینه کرد و چون مطب خلوت بود یه کمی در مورد روند درمانم باهم صحبت کردیم. اون بهم میکرو رو پیشنهاد کرد که دیگه بیهوشی نداره. در ضمن از تعداد بالای جنین های منتقل شده هم خیلی تعجب کرد. خود منم خیلی با لاپاراسکوپی برای هر انتقال موافق نیستم. بعد از عمل سه چهار روز واقعا اذیت میشم ولی از طرفی هم تابع دکتر کشافم. نمیخوام هم از این شاخه به اون شاخه بپرم. فکر میکنم پیگیری پیش یه نفر سریعتر آدم رو به مقصد میرسونه.

دکتر گفت یه ماه بعد دور جدید و شروع کن ولی من میخوام یه ماه بیشتر وقفه بندازم. اینطوری بدنم هم یه کمی به حالت نرمال برمیگرده. فقط موندم با این شکم برآمده که هرکس تو خیابون میبینه فکر میکنه باردارم چه کنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (38)

ترانه
28 مرداد 92 21:05
عزیزم امیدت به خدا باشه .
نباید جا بزنی و کم بیاری.
درمورد مسواک نزدن کاملا باهات موافقم مخصوصا صبح زود.


وای ترانه خیلی بده که بعضیا رعایت نمیکنن
بهار د
29 مرداد 92 0:01
نیلو جون خدارو شکر قوی و باروحیه خوب داری دوباره شروع میکنی خیلی خوشحال شدم برات نازنینم

مرسی عزیزم. منم از اینکه دوباره حالت خوبه خیلیییییی خوشجالم گلم.

ترانه
29 مرداد 92 0:45



مامان ازاده
29 مرداد 92 12:24
توکل به خدا-مطمئنم که جواب میگیری-فقط صبر داشته باش و استرس رو از خودت دور کن نیلوفر جان


چشم گلم.
بنفشه بانو
29 مرداد 92 13:56
سلام نیلوفرم. خوبی عزیزم؟
منم دارم به این زیفت نزدیک میشم. انگار دیگه باید قبول کنم که انجامش بدهم. ولی دلهره.... همه وجودمو گرفته. سعی می کنم آروم باشم. اما این جنس دلهره رو تو خوب می فهمی. نا امیدی نیست اما دلهره ای مادرانه است.

منم با اینکه وقفه ات بیشتر از یک ماه باشه موافقم. البته این تصمیمیه که خودت باید بگیری. با تصمیمت موافقم. فکر می کنم بهش نیاز داری.
اما هر تصمیمی بگیری برای موفقیتت دعا می کنم.

بنفشه جون مرسی از همراهیت. گلم بهتره تو هم زودتر وارد چرخه بشی. بالاخره از ما حرکت از خدا برکت. مطمئنا پیگیری و تلاش مون بی نتیجه نمیمونه.
مهناز
29 مرداد 92 14:00
آفرين...
نيلو جون من بهت قول ميدم كه تو طبيعي باردار ميش.. باور كن هركي به دلم بيافته ميشه... فقط همسري رو تقويت كن..
موفق باشي


مرسی مهناز جون. انشااله که همینطور باشه. اگه اینطوری بشه که کلی نذر و قربونی داریم.
ترانه
29 مرداد 92 15:15
سلام عزیزم.
خوبی؟
نی نی سایت خیلی بحثاش متنوعه
مراجعه کننده های دکتر کشاف هم
جدا تایپیک دارن .
درباره دکوراسیون منزل ،ست لباس
درباره سوتی هایی که میدن هم میان میگن یا درباره مشکلات زندگیشون .


ترانه جون لینکش و برات میذارم
فاطمه
29 مرداد 92 15:50
قربون دختر بااراده

عزیزم با بوی دهن موافقم. واقعا آزار دهنده هست. واااااااااااااااااااااااااااااای که چه چیزا که آدم تو کلینیک نمی بینه و نمی شنوه و نمی بویییییه!!!!!!!!!!!!!
عزیزم ببخشید یادم رفته بود آدرس ایمیل و پر کنم. این دفعه پر کردم. گلم با اسم هستی می نویسم
به امید روزی که بیام قدم نورسیده رو تبریک بگم....

مرسی عزیزم. انشااله که شما هم به زودی زود نتیجه مثبت بگیری و بی بی چک دو خط ببینی. بعدشم یه نی نی فینگیلی سالم و خوشگل به دنیا بیاری.
فاطمه
29 مرداد 92 21:02
سلام گلم. ببخشید اینم عوارض تازه کار بودن. چون مطمئن نیستم آدرس ثبت شده باشه برات می نویسم عزیزم. خوشحال می شم به من افتخار بدی
hasti5.niniweblog.com


خیلی خوش اومدی عزیزم. مرسی که آدرست و برام گذاشتی.
آزاده
29 مرداد 92 23:13
سلام نیلوفر جان اصلا ناراحت نباش و به خدا توکل کن.
عکس سیسمونی دخترمون رو گذاشتم وقت کردی بیا یه سر بزن.
مرسی از راهنماییت.مطمئن باش موقع زایمانم حتما برات دعا میکنم.


مرسی آزاده جونم. حتما میام می بینم. مبارکههههههههه
اب نبات
30 مرداد 92 1:44
ان شالله بهترین ها برای شما دوست عزیزم رقم بخوره ...برات از ته ته دلم دعا می کنم مهربانم


مرسی عزیزم
اب نبات
30 مرداد 92 10:34
برو خصوصی عزیزم
نرگس شیراز
30 مرداد 92 11:06
سلام عزیزم خیلی برات دعا کردم و دعا میکنم امیدوارم خدا دیگه دلت رو نشکنه و خیلی زود به نتیجه برسی انشاالله

راستی راجع به مسواک هم راست میگی اصلا انگار بعضی ها کلمه مسواک یا دهانشویه به گوششون نرسیده


ههههههه. دقیقا. نرگس جون خواهرم حق داره این همه ازت تعریف میکنه. واقعا خانومی
ماماطهورا
30 مرداد 92 11:41
نيلوجون خداروشكر كه روحيت خوبه عزيزم از ته دلم دعاميكنم تا ني نيت زودي بيادتودل ماماني مهربونش


ملسییییییییی مامان طهورا.
گيتي
30 مرداد 92 12:34
نيلو جونم انشالله كه اين دفعه ديگه نتيجه بگيري .و با اومدن نيني هاي نازت لحظه به لحظه زندگيت سرشار از شادي بشه.


مرسی گیتی گلم.
مهسا
30 مرداد 92 14:06
آفرررررین
همین جوری محکم برو جلو
به نظر منم تحت نظر یک دکتر باش تا بهتر نتیجه بگیری
برات دعا میکنم


مرسی عزیزم. جنگ جنگ تا پیروزی
سودابه
30 مرداد 92 14:39
عزیززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززم


رویا
31 مرداد 92 12:20
سلام نیلوفرجان واقعا از خدا براتون صبر و استقامت می خوام
من که انقد ناراحت میشم وقتی در مورد درمان با شوهری حرف می زنم دلم میخواد فراموش کنم که نمی تونم بچه دار شم و اصلا فک نکنم چون وقتی فک می کنم خیلی داغون میشم
ادامه بده بالاخره در باز میشه انشالله


گفت پیغمبر چو برکوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
ادی
31 مرداد 92 17:23
نیلوفر جون امیدوارم که این دفعه اخر این راه یه نی نی ناز و خوشگل باشه و به زودی خبر باردایت رو بنویسی و از روزی که جواب از مثبت رو گرفتی


مرسی ادی جون. انشااله
ترانه
1 شهریور 92 23:50
خوبی عزیزم؟
اینقدر این دو روزه سرعت اینترنت کم شده که اگه ادامه پیدا کنه دیگه تمدید نمیکنم .

هههههههههههه داری آی اس پی تو تهدید میکنی؟؟ خخخخخخخ
عزیزم من خوبم. تو در چه حالی؟؟
ترانه
2 شهریور 92 0:46
حالا که اون داره ما رو تهدید میکنه و هیچ امیدی هم به بهبودی نیست.
من هم هستم فقط همین.


نرگس شیراز
2 شهریور 92 11:17
نیلو جان نمیدونم چرا از لیست دوستانم حذف شدی به خاطر همین مجبور شدم اینجا برات پیام بذارم

امروز توی کلوپ یه دستور گذاشتم با ایمیل سختمه کار کنم هر کاری میکنم با ایمیل خیلی اذیتم میکرد به خاطر همین کلوپ رو انتخاب کردم

بابت لطفی هم که داشتی و تعریفی هم که کردی ممنون


مرسیییییییی نرگس جون.
الی
2 شهریور 92 14:06
نتیجه میده حتما


انشااله
ترانه
2 شهریور 92 22:20
لینکش رو نذاشتی برام.


دوباره میفرستم عزیزم.
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:20
به امید خدا نیلو جونم جلو برو،،ایشالله خدا خودش نظر لطفشو نشونت میده


به امید خدا
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:21
نمیری دختر تصور اون تابلو ورود بدون مسواک زدن ممنوع کلی خندوندممدلت شاد..پیش ما هم بیا


هههههههه عزیزمی. حتما میام آیسان جون
شیما
3 شهریور 92 12:20
نیلو جونم ایشالا که زود زود نتیجه بگیری بالاخره ما هم دیر یا زود یه روزی مامان میشیم مگه نه؟


معلومه شیما جون. ماهم مامان میشیم. مامان های خوبی هم میشیم.
ثمره
3 شهریور 92 14:46
سلام نیلوفر جونم...
خییییییییلی ناراحت شدم وقتی جواب آز منفی شد...حتما حکمتی بوده گلم...امیدت بخدا باشه...همین که قوی هستی ودربرابر این نتیجه قوی ماندی خوشحالم...انشالله خدای عزیزم جواب تمام این سختی ها را خواهد داد...برات آرزوی موفقیت دارم...
دوستت دارم عزیییییییییزم


مرسی ثمره ی مهربون.
عطی
3 شهریور 92 22:40
نیلوفر جونم این اراده تو دوست دارم خیلی خوبه.قوی باش عزیزم هی با خودت بگو من میخوام پس میتونم و میشه.
عزیزم با یه دکتر درمانو ادامه بدی بهتره.
من الان پشیمونم چرا از همون اول پیش این دکتر جدیدم نرفتم ولی خب نمیدونستم که به اینجا میرسم و باید یه روزی به IUI وIVF فکر کنم ولی بازم خوبه تا خیلی دیر نشده پیداش کردم.
عزیزم برات دعا میکنم تا به آرزوی قشنگت برسی انشالله تو همین وقفه ای گه بین درمانت گذاشتی طبیعی باردار بشی.
عزیزم خصوصی داری.

عطی جون باز هم خدارو شکر. هنوزهم دیر نشده. همینکه دیگه راه تو پیدا کردی و میدونی باید از چه راهی اقدام کنی خیلی مهمه عزیزم.
ترانه
3 شهریور 92 23:46
نیلوفر جان خوبی؟
خبری ازت نیست نگران شدم.


هستم عزیزدلم. حرفم نمیاومد. نمیدونستم چی بگم
غزاله
4 شهریور 92 14:28
سلام نیلوفر عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززم چطوری خانم؟

از اینکه عملت موفق نبود ناراحت شدم ولی چون بهت ایمان دارم میدونم که بلاخره همه کایناتو با اراده قویت شرمنده میکنی.و روزی میرسه که همه خواسته هاتو انجام شده میبینی.دوست قوی من به تلاشت ادامه بده.

مرسی غزاله جون. تو کجایی دختر؟؟؟ ما بالاخره موفق میشیم


ترمه
4 شهریور 92 15:05
سلام عزیزم یه سوال داشتم. دقیقا روز چندم پری زیفت کردی؟چون منم دارم امپولای دیکاپپتیلو میزنم . گفتن روز 9-10-11 پری بریم برا سونو.به نظر خودم که روز 13یا 14 عمل بشم. به خاطر اینکه از شهرستان میایم میخام مرخصی بگیریم که یه هفته تهران بمونیم.



ترمه جون من دفعه ی پیش روز 16م و این دفعه روز 15م پری زیفت کردم. اگه تخمک کشی داشته باشی که میذارن فولیکولهات تا جایی که ممکنه بالغ بشه.
نرگس شیراز
4 شهریور 92 17:28
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد
من زرد می شوم
و تا کفشهای رفتنت جفت می شود
غریب می مانم
و نیلوفرانه دوستت دارم
نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار می کنند
من درست مثل خودم
هنوز و همیشه
دوستت دارم…







شیوا
5 شهریور 92 8:54
نیلو جون
منم تمام این راهها را رفتم وقتی اتفاقهایی که برات افتاده رو می خوندم انگار داشتم خاطراته خودم را می خوندم و زار زار گریه کردم ....


عزیزممممممممم
ترمه
5 شهریور 92 10:07
تخمک کشی ندارم .جنینای فریزمو انتقال میدم.


خوب پس داروهات کمتره. اینطوری فقط منتظر میشن که اندومترت به ضخامت لازم برسه. بهت احتمالا پماد ای کوئین میدن.
eli
5 شهریور 92 11:19
سلام نمیدونم کی هستی کجا هستی چند سالته و ....
ولی از ته ته دلم برات دعا کردم هر چه سریع تر یه نینی ناز و سالم بیاد تو بغلت


مرسی الی جون. به کلبه ی کوچیک من خوش اومدی.
آیدا
18 شهریور 92 16:33
خانمی سلام
من از طریق نینی سایت با سایت شما آشنا شدم . واقعا پست هایی که گذاشتی کمک بزرگی به من کرد.از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت میکنم و ایشااله زود زود به خواستت برسی.منم مریض دکتر کشاف هستم و 3 هفتس که لاپراسکوپی کردم و از این ماه دارو هامو میخوام شروع کنم.پست های شما خیلی کمک می کنه به من.
آخرین پستت مال مرداد هست امیدوارم تو این مدت نتایج خوبی گرفته باشی. یه عالمه دعا های خوب برای تو!!!

خوش اومدی آیدا جون. من متاسفانه این بار هم زیفتم منفی شد ولی امیدت به خدا. انشااله به زودی زود نتیجه بگیری
ساره
8 آبان 92 6:56
سلام نیلو جان صبح بخیر!
من عضو جدید وبلاگم و مث شما بیمار دکتر کشافم.
یقین داشته باش بالاخره خدا لحظه ای ما رو هم اجابت میکنه وآخرش مادر بودن رو تجربه میکنیم.


موفق باشی ساره جون. انشااله بهترین ها در انتظارت باشه