دوستم
چند روز پیش یکی از دوستای دانشگاهم تماس گرفته بود. من خیلی وقته فارغ التحصیل شدم و الانم دارم تو مقطع ارشد میخونم. ولی دوستم هنوز تموم نکرده. زنگ زده بود که واسه درس داستان نویسی کمکش کنم. البته در اصل کمک نه! به جاش بنویسم. موضوع این بود که باید سه ساعت یه جایی بشینی و هر چی دور و برت میبینی با تمام جزئیاتش بنویسی. آدما رو رنگارو بوها رو و خلاصه هر چیزی که هست. منم نشستم تو خونه و نوشتم. انقدر با دقت نوشتم که اگه چشماتو ببندی و برات بخونم و تا حالا خونهمونو ندیده باشی جلوی چشمات تصویر بشه. امروز ایمیل زده که استاد اینو قبول نکرده و میگه محیط خارج از چهاردیواری خونه باشه!!! گفتم نمینویسم آخه نوشتن داستان به زبان دیگه کار راح...
نویسنده :
niloofar
20:18