بهشت زمینم اردیبهشت
اردیبهشت و دوست دارم.
همیشه برای من ماه قشنگی بوده. هفت اردیبهشت تولد پرنسس کوچولوی منه. دختر خواهرم. یه دختر چشم ابرو مشکی با پوست سفید و لبهای قرمز غنچه ای. یه پرنسس کوچولو که از دوسالگی تا وقتی بره مدرسه میگفت من سفید برفیم. دیروز این فرشته کوچولو دیگه شد یه خانم تمام عیار. ده سالش شد و دیگه بالهای پروازشو میتونه با قدرت بازکنه. خدایا خودت حافظ این فرشته باش.
نهم اردیبهشت. سالروز عشق ما. آغاز همه لحظه های تلخ و عسلی. آغاز همه روزهای سیاه و سفید. آغاز همه ی دوست دارم ها.
آغاز دلتنگی ها و شروع یه راه بلند. آغاز یه علاقه. یه کشش. یه خواستن.
اولین ملاقات مون دوسال پیش تو همچین روزی بود. ملاقاتی که اشتیاق دیدارهای بعدی رو به همراه داشت تا دوماه بعد این ملاقات زمینی رو با دو حلقه به پیوندی آسمونی برسونه.
دوسال کوتاهی که یه عمر توش زندگی کردیم. هم آشنایی. هم دیدارهای یواشکی. هم عقد و هم عروسی. و هم انتظار و انتظار و انتظار... روزهای سفید و روزهای سیاه. لحظه های تلخ و لحظه های عسلی. گاهی اوقات برای خودمم باور کردنی نیست. این همه حادثه و این زمان کوتاه.
آهنگ وبلاگمو برای چند روز عوض میکنم. این آهنگ هم تقدیم به "ما".