ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

نقطه، سرخط...

1392/3/6 10:58
نویسنده : niloofar
533 بازدید
اشتراک گذاری

 یکم، دوم، سوم، چهارم،... بیست و هفتم، بیست و هشتم و ...

روزهای شمارش دوباره شروع شد. دوبار دیگه باید تا بیست و نمیدونم چندم بشمارم. بازم باید برگه های تقویم و بذارم روی میز کنار تختم و هر شب عین زندانیا یه ضربدر به تاریخاش بزنم. بعدش دوباره بشمارم تا پنج. قرصام و شروع کنم و بازم بشمارم تا بیست و یک. دوباره صبح زود بیدار شم برای آمپولا و بشمارم تا بیست و هفت. بعدش دوباره باید بشمارم تا ده.

هی بشمارم و بشمارم و بشمارم.

یک، دو، سه، چهار...

تا اگه دکتر تشخیص داد وقت خوبیه، بعد از چهار تا پری برم برای انتقال. روز دوازدهمه که کابوس از دست دادن شما ادامه داره و خونریزیم هنوز قطع نشده. پریروز دکتر می گفت احتمالا باردار شده بودی و نی نی ها نموندن که ازمایش اولت بتا داشتی و هنوزم خونریزی داری...

یه جورایی گیجم. نمیدونم چی بگم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

لیلا
6 خرداد 92 11:17
آخی بمیییییییییییرم . چقدر بد شد ! توکلت به خدا باشه انشالله که بار بعد برات خیر باشه فدات شم . میدونم خیلی سختهههه خصوصا با این خونریزی لعنتی . فدای سرت . صبر عظیمی برات میخوام بس


مرسی لیلا جون. امیدوارم این روزا زودتر بگذره.
سودابه
6 خرداد 92 11:33
عزیزم سختی این روزا رو با خوشی روزایی که قراره یه فرشته از خدا هدیه بگیری پشت سر بذار میدونم که میتونی ایشالا ایندفعه دیگه ما خاله میشیم...


انشااله سودابه جون. راستش انتظار نداشتم این قدر عقب بیفته.
عاطفه
6 خرداد 92 18:29
سلام نیلو جونم.خوبی عزیزم؟والا خبر خاصی نیست واسه همین اپ نمیکنم.ولی همیشه بهت سر میزنم.
ایشالا زودتر این روزای انتظارت بگذره و دفعه بعدی حتما حتما جواب بگیری


مرسی عزیزم. منم هر روز میام وبلاگت ببینم چیز جدیدی نوشتی یا نه. خیلی مواظب خودت باش گلم.
مامان ترنم
6 خرداد 92 22:03
این روزها هم می گذره عزیزم. ایشاالله وقتی که این ناز نازی اومد و بزرگ شد به تلافی هر شب بگو تا صد بنویسه واست.
امیدوارم این آخرین باری باشه که باید حساب و کتاب روزها دستت باشه واسه داروهات و دفعه بعد تقویم رو ورق بزنی واسه روزی که 1 ماهه میشه ، دوماهه میشه و... و بالاخره واسه تاریخ زایمان.


خخخخخخخخخخخخ جریمه خیلی باحال بود. هر شب تا صد بنویسه.
آرام
7 خرداد 92 0:40
سلام دوست قوی و با ایمان خودم...انشالا با فریزی هات نتیجه میگیری..اندکی صبر سحر نزدیک است


انشااله آرام. راستی چه خوب که برگشتی.
مامان ماهان
7 خرداد 92 9:30
سلام نيلوفر جونم...الهي دورت بگردم ..چرا اينهمه خودت رو اذيت ميكني...تو رو خدا روحيت رو حفظ كن انشالله مشكلت حل ميشه گلم...اين پري هام كه رفتن برا شما از بهشت جا بگيرن كه پر نشه
اميدوارم اين سري ديگه بگيره من و ماهانم برات دعا ميكنيم


عزیزمممممممم چه قشنگ نوشتی. مرسی. بوووووسسسسسسسس برای تو و پسر ماهت
شمیم
7 خرداد 92 10:11
نیلو جونم ایشالا این سری جواب میگیری و به زودی واسه زایمانت روزها رو می شماری گلم


مرسی شمیمم. انشااله. این ماه از خودت منتظر خبرهای خوبممممممم
گیتی
7 خرداد 92 22:33
سلام نیلوفر عزیزم ،سخته ولی باید باهاش کنار بیای.به امید خدا روزهای سخت و انتظار تموم میشه جاشو روزای شاد و پر امید میگیره انشالله خدا ایندفعه یه نینیباوفا بهت میده و محکم تو دل مامانیش میمونه.


مرسی گیتی جان. انشااله همینطور باشه. لااقل فریزیا جواب بده.
شیما
8 خرداد 92 0:00
نیلوفرمممممممممممممم میدونم خیلیییییییییییییییییییییی سخته ولی بالاخره از این روزهای تلخ هم تموم میشن و روزهای خوشی و شادی فرا میرسن فقط صبر میخواد و توکل

نیلو جون تو باردار بودی که اینهمه خونریزی داری ولی متاسفانه نی نی ها نموندن ایشالا دفعه بعد دیگه حتما میشه توکل به خدا

خدایا تنهامون نذار
خدایا تنها امیدومون تو هستی
خدایا این انتظار سخت و طولانی رو تمومش کن
خدایا دلمونو شاد کن
الهیییییییییییی آمیییییییییییییییین




آمین شیما. ولی کاش این همه عقب نمیافتاد
مامان ماهان
8 خرداد 92 10:14
سلام نيلوفري جونم ،امروز حالم خيلي گرفته كه ماهان رو دعواش كردم..انشالله شما كه يه روز ني ني مياري تو رو خدا مواظبش باش و مث حال الان من نباش كه همش غصه ميخورم كه چرا كودكانه هاي يه بچه رو فداي كار خودم كردم...


عزیزممممممممممم ناراحت نباش. خوب برای تربیت بچه یه وقتایی هم باید یه کوچولو گوششو بپیچونی دیگه. ناراحت نباش. ماهانم زودی یادش میره.
بهار د
8 خرداد 92 10:59
سلام مهربونم

انشالله که این بار اخره و مامان میشی اینهمه رنج و سختی تموم میشه

اره راستم میگه دکتر چون من مثل موقع عای قبل پری شدم
ولی خونریزی که تو میگی برا نینی ها ممکنه باشه
ایشالله اینبار تا 9 ماه میچسبن دل مامانشون و بعدش سالم میان بغلتون
امین
امین
خدایا نیلو جونم زود مامان بشه


مرسی بهار. انشااله که برای همه مون همینطور باشه و از این وضعیت بیایم بیرون دوست گلم.
عاطفه
8 خرداد 92 12:05
سلام نیلو جون.وای از اون روزه که گفتی یه ترس عجیبی به جونم افتاده واسه میکرو.اگه منظورت دکتر سنتی قم عظیمی هست منم رفتم.منم بهمن رفتم .همون ماه حامله شدم ولی سقط شد .هنوز دارم داروهاشو میخورم.به نظر من خیلی خوبه.من بعد سقط اولم 1 سال و چند ماه منتظر بودم ولی نمیشد ولی رفتم پیش عظیمی همون ماه حامله شدم.شنیدم خیلیا ازش نتیجه گرفتن.


رویا
8 خرداد 92 15:34
سلام نیلوفر جونم به سن نیست که این مشکل گریبان گیر هر کی باشه آزار دهنده است تو هر سنی و هر شرایطی!
انشاالله اینبار به حق این ماه عزیز نتیجه بگیری!
شما چندسالتونه؟


رویا جون من 29 سالمه. چرا سن خیلی فاکتور مهمیه.20-25سال اوج قدرت زنانه ست برای باردار شدن.

هرچی سن بالاتر بره شانس بارداری میاد پایین تر. مخصوصا تو روشهای کمکی. البته باز هم همه چیز دست خداست.
پرتو
8 خرداد 92 16:53
اگر خدا آرزویی را در دلت انداخت بدان که توانایی رسیدن به آن را در تو دیده است هرگز تسلیم نشو هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد .
سلام دوست مهربونم عزیزم از صمیم قلبم برات بهترینها رو میخوام و همیشه موقع نماز دعات میکنم انشاالله این دفه مامان میشی عزیزم توکل بر خدا


مرسی پرتو جون. خیلی لطف میکنی عزیزم. از دعای شما دوستای گلمه که دلم اینقدر آرومه.
سروين
8 خرداد 92 18:12
زيارت قبول خانومي ايشالا دست پر بر ميگردي عزيزممممممممممممم


مرسی عشقممم. نشد زیارت کنیم که. یه دارو داشتیم باید زود میرسوندیم خونه میذاشتیم تو فریزر.
بتی
8 خرداد 92 19:06
slm nilu khanom.man dashtam rajebe IVF tahghigh mikardam vase payannaman k in weblog baz shod.azizam ishala indafe hatman doros mishe.vali man ye soal baram pish umade.shoma k hanuz 2 salam ham nashode.chera inghad ajale?chera IVF?


بتی جان امیدوارم اطلاعات این صفحه به دردت خورده باشه. گلم من و همسرم از نظر سنی آماده بارداری هستیم. بهتره که بیشتر از این دیرنشه. کاری هم نداریم انجام بدیم به جز بچه دار شدن. هم درس هم کار. چیز ناتمومی نداریم.
برای اینکه چرا زیفت. (ما زیفت کردیم نه آی وی اف) دلیلش اینه که وضعیت اسپرمهامون اصلا مناسب نیست. تعدادش حدود یک میلیون و مورفولوژی صفر. یعنی احتمال جواب دادن روش دیگه برای ما تقریبا صفر بود.
رویا
9 خرداد 92 14:41
راستی نیلوفر جون تلفنی هم آقای عظیمی جواب میده؟


گلم ما که اونجا بودیم یکی از مریضهاش و تلفنی راهنمایی میکرد. شماره ش اینه. میخوای یه بار تماس بگیر
02536619303
رویا
12 خرداد 92 10:06
تشکر


بووووس
در آرزوي دو قلوووووو
30 خرداد 92 10:16
بتات چند بود گلم ؟؟؟؟؟


بتای اولم ده بود مینو جون