ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

این روزها

1392/3/14 23:38
نویسنده : niloofar
566 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها آسمان خاکستری است. شب شب است و روز نیز شب. لیک دیگر در اندیشه ی تو نیستم؛ خودخواه تر شده ام.

این روزها بی دغدغه بودنت قهوه ام را تلخ تر مینوشم. دیگر شتابی برای صبحانه و قرص ساعت هفت ندارم. دیگر نه در خواب درگیر توام نه در بیداری. پس از یک سال از حصار اندیشه ات خلاصی یافته ام.

این روزها دوباره با خود خلوت میکنم. بدون حضور تو خود را به محاکمه می کشانم و حساب موهای سفید شده ام را از خودم میپرسم. به خود خشم میگیرم، پای درد دل خود می نشینم و باز هم من می مانم و من.

از منی که این روزها از خیال تو گذشته ام بگذر...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

ثمره
15 خرداد 92 1:24
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛

چون در هر بهار برايت گل مي فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هديه مي کند ..




چه قشنگ.
مامان ازاده
15 خرداد 92 15:47
نیلوفر جون ممنون که بهم سر زدی-شما هم با افتخار لینک شدی گلم


شيما
15 خرداد 92 16:23



چی شده شیما؟؟؟؟
سانا-زهرا
15 خرداد 92 18:38
سلام عزیزم نیلو جون تو شاعری ؟؟؟؟؟؟خیلی با احساس و قشنگ می نویسی


مرسی سانا جون. لطف داری عزیزم.
سودابه
15 خرداد 92 18:53
خیلی قشنگ بود خیلییییییییییییییی..


مامان ماهان
16 خرداد 92 9:33
نيلوفر جونم ،،عزيز دلم هنوز كه اتفاقي نيفتاده دو سال زمان خيلي خيلي كمي برا از دست دادن اميد هست...انشالله به زودي فرشته ات ميياد كنارت و دوتايي لپاشو ميكشيم و همش گازش ميگيريم كه تلافي اين دوريا درآد باشــــــــــــــــــــــــــــه؟؟؟؟/


من که نالاحتی نشدم. فلشته کوچکولو هم باید زودی بیاد
سروین
16 خرداد 92 10:23
خیلی قشنگ بود ولی حیف ناراحت کننده بود


ناراحت کننده نبود عشقم. گفتم آروم شدم همین.
آزاده
16 خرداد 92 10:32
سلام عزیزم چند رووزی مسافرت بودم.
فکرم حسابی مشغول خرید سیسمونی و تعمیر منزل جدید و اسباب کشی و .... است
خلاصه حسابی سرم شولوغه و دوست دارم تعمیر تموم شد تا زود به منزل جدید اسباب کشی کنیم تا مامانم سیسمونیمو بیاره .از طرفی هم استرس دارم که کی تموم میشه آخه هر چی میگذره خودمم سنگین تر میشم .


خونه جدید مبارک آزاده جون. انشااله خشت به خشتش براتون برکت بیاره.
هیجان
16 خرداد 92 11:51
بالا رفتیم ماست بود پایین اومدیم دوغ بود قصه ما دروغ بود!
تو نیلویی ... تو هرگز از عشق درونت نمیگذری
خیلی خوبه که ارومتر شده باشی و امیدوارم این آرام به هدفت نزدیکترت کنه دوستم


دقیقا همینه هیجان. فقط آرامشه
غزاله
17 خرداد 92 17:53
عزیز دلم ی جمله ای هست که همش با اون تو هر شرایطی اروم میشم و اون اینه:
چون میگذرد غمی نیست.
امید اخرین چیزیه که میمیره یادت باشه.


چه جالب. چون میگذرد غممی نیست.
بهاره د
18 خرداد 92 23:41
عزیزممممممممممممم
نیلو جونم برات بهترین ها رو ازخدا میخوام
باور کن خبر مثبت شدن تو برا من بهترین خبره
انشالله که با اسکیموهات مامان دو قلو ها میشی



مرسیییییییییییییی مهربونننننننن. انشااله به زودی شما هم مامانییییییییییی بشیییییییییییی
shadi
19 خرداد 92 13:56



گریه نکننننننن. گریه م میگیره ها
پرتو
19 خرداد 92 15:02
عزیزم این چه حرفائیه , منکر حست نمیشم با اینکه غمگینه ولی خیلی زیباست دوستم من یادمه همیشه از تو و نوشته هات انرژی میگرفتم و میگیرم حتی زمانی که میخواستم بی خیال همه چی شم بازم نوشته هات و مراحل درمانت منو به خودم میاورد دوست ندارم این جوری حس کنی عزیزم مطمئن باش روز تو هم نزدیکه


سودابه
19 خرداد 92 15:24
سلام خانم خانما ..چه خبرا؟؟؟


سلامتی گلم. امروز امتحانا تموم شد. هوراااااااااااااااااااااااااااا
بهاره د
20 خرداد 92 0:20
انشالله نیلو جونم
بعد مامان شدنم حتما اینکار رو میکنم


انشااله اون روز زودی میرسه
گيتي
20 خرداد 92 9:59
چه زيبا خالقي دارم،چه بخشنده عاشقي دارم،كه ميخواند مرا،با آنكه ميداند گنه كارم.
بهترينها را برايت آرزو ميكنم.


مرسی گیتی جان