ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

نگران نیستم... حتی برای تو

1392/4/18 20:37
نویسنده : niloofar
653 بازدید
اشتراک گذاری

نگران هیچ کس نیستم

حتی تو

که چمدانت را بسته ای!

دیگر می دانم خورشید

برای همیشه غروب نمی کند

و سنجاب ها

تنها برای پایین آمدن

از درخت بالا می روند... (رسول یونان)

 

از صبح بارها و بارها این شعر و با خودم زمزمه کردم.نمیدونم چرا. اینبار هیچ نگرانی ای ندارم. شایدم واسه این احساس هنوز زوده.

صبح زود رفتم دنبال مامان و بابا. دوسه جا کار داشتن و فقط من وقت داشتم. شاید یه مدتی دیگه وقت این چیزا رو نداشته باشم. آخه تا یه مدتی دوباره باید حبس خانگی رو تکرار کنم. یه چند وقتی هم نمیتونم رانندگی کنم. یه مدتی نمیتونم بیام پای اینترنت. وبلاگم یه مدتی میشه خانه ی ارواح. یه مدتی نمیتونم موقع خواب دستم و بذارم رو قلب شوهرم. اونم نمیتونه هر چند دقیقه یه بار لحاف رومون و مرتب کنه. یه مدت بازم باید جدا بخوابیم که مبادا توی خواب ضربه ای به من بزنه.

یه مدت نباید پرنسس و پرنسمو بغل کنم. یه مدت نباید با موبایل حرف بزنم. یه مدتی باید تحریم بشم. یه مدتی بازم باید خودمو از بقیه قایم کنم.

ولی فقط یه مدته. یه مدت کوتاه. یه مدت خیلی خیلی کوتاه. بعدش دوباره زندگی به روال قبل برمیگرده. شاید یه تغییراتی هم کرده باشه. کی میدونه؟؟

گل

پانوشت: این روزها انقدر احساسات عجیب و گنگی دارم که نمیدونم چه اسمی باید روش بذارم. این روزها، روزهای خیلی سختیه. ولی من بیشتر فهمیدم چقدر زندگی با ارزشه و چقدر زندگیم برام مهمه. این گل هم تقدیم به دل خودم و همه اونهایی که توش خونه دارن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

در آرزوي دو قلوووووو
19 تیر 92 8:54
هستم گلم ولي حرفي برا گفتن ندارم

فعلا كه درمان رو رها كردم

ميخوام يه خورده فكرم رو آزاد كنم


و به كارهاي عقب موندم برسم


ميگما مگه شما حتي تو اون مدت با موبايل هم صبحت نميكنيد؟


اينو دكتر بهت گفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




مینو جون من دفعه پیش این چیزا رو خیلی رعایت نکردم. ولی خیلی جاها خوندم که اثرات منفی داره.
مامان ماهان
19 تیر 92 10:40
سلام نیلو جونم ،،نه گلم تنبلی نکردم که فقط یه روز دیگه وقت داشتم که میخوندم...ای خدا یه روز دیگه فرصت داشتم چی میشد.....حالا فک میکنی خدا معجزه میکنه من قبول بشم


خخخخخخخخخخخخخ والا آیسان تو همش رفتی چرخیدی. ایین عکسها ربطی به درس داشت به نظرت؟؟؟ خخخخخخخخخخخخ
مامان ماهان
19 تیر 92 10:42
ای جونم چه گل زیبایی گذاشتی گلم،، حتمی به زیبایی خودته،،واقعا کلی سر صبح ذوق زده شدم ،اینم هدیه من به شما


مرسییییییییییییی از مهربونیت.
مامان ماهان
19 تیر 92 10:44
الهی فدات بشم که دوباره دست بکار شدی انشالله ایندفعه خیر میبینی منم همین الان نیت کردم سر همه سحری و افطاریام دعات کنم


مرسی عزیزم. خدا گل پسرت و برات حفظ کنه.
مامان ماهان
19 تیر 92 10:45
آخی بمیرم همه تنهاییات یه طرف این جدا شدن از عشقت هم یه طرف....الهی به خیری و خوشی سر برسه این جدایی اجباری


آیسان تویه خونه باید از هم فاصله بگیریم. ولی زود زود زود تموم میشه
گيتي
19 تیر 92 10:57
نيلو جونم انشالله اين روزاي سخت هم تموم بشه و با آمدن يه نيني برات بهترين خاطره بشه.
انشالله هميشه به طراوتي و شادابي اين گل باشي عزيزم.


گیتی جااااااااااان عزیزم.
سحر
19 تیر 92 11:58
نیلو جونم ایشالا بعد این مدت کوتاه که برمیگردی خبرای خوبی تو وبت می نویسی و هممون رو خوشحال می کنی



مرسی سحر جون. خیلی وقته اپ نکردی. کجایی؟؟؟
سودابه
19 تیر 92 14:07
خیلی قشنگ نوشتی نیلو جون...این مدت کوتاه هم میگذره و چون میگذره غمی نیست...ایشلا سال دیگه این موقع داریم عکسای فسقلیتو میبینیم..


مرسی عزیزدلم. انشااله دخمل نازت سالم و سلامت به دنیا بیاد و خدا براش بهترین ها رو رقم زده باشه.
سحر
19 تیر 92 15:24
چیزی ندارم که بنویسم عجیجم


سحرجون
سروین
19 تیر 92 16:11
خیلی قشنگ نوشتی خیلی خوب همه چیز رو توصیف کردی
امیدوارم این اخرین باری باشه که این روزها رو تجربه میکنی و دیگه خدا تو این ماه عزیز دل هممون رو شاد کنه امیننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
این گل ها هم تقدیم به تو نازم


عشقممممم مرسی. باز هم منم و یه دنیا زحمت برای شما.
سودابه
19 تیر 92 17:11
اشکالی نداره عزیزم کوتاهی از من بود که یادم رفت خصوصی رو بزنم...


ماماطهورا
19 تیر 92 17:22
سلام نيلوفرجونم قربونت برم انشالله بعداين مدت كوتاه باخبراي خوب مياي وحسابي خوشحالم ميكني و سال ديگه اين موقع ني ني تو بغل برامون از شيطنتاش مينويسي عزيزم


مرسی طهورا جون. انشااله
مامان ازاده
19 تیر 92 20:56
بسیار بسیار زیبا و رمانتیک نوشتی
از خودم کیف در وکردم
انشالا خدا هر چی که میخای بهت بده عزیزم


مرسی آزاده جان. هههههههههههه کیف در کردن. عبارت جالبی بود.
ماندانا
20 تیر 92 0:24
سلام عزيزم مدتيه وبلاگت رو دنبال مى كنم قبلاً هم برات كامنت گذاشتم . نيلوى عزيز وقتى پستت را خوندم يهو احساس كردم كه اين دفعه دلم خيلى روشنه با اينكه حتى درست نمى شناسمت اين احساس برام عجيبه . مطمئن باش برا ت دعا مى كنم


مرسی عزیزم. خوشحالم که بازهم اومدی.
مهسا
20 تیر 92 10:01
سلام نیلوفرجان
انشالله با این همه سختی که قراره متحمل بشی به مقصودت هم برسی
برات دعا میکنم


مرسی مهسا جونم
تبسم
20 تیر 92 13:59
روزای بدون استرس و پر از ارامش را برات از خدا خواستارمچقد کتابی حرفیدم


مرسی تبسم جان. خیلیییییی هم قشنگ گفتی. بیشتر از هرچیزی آرامش میخوام
عاطفه
20 تیر 92 14:28
در این ماه مبارک بهترین هارو برات آرزو دارم


مرسی عاطفه جان
پرتو
21 تیر 92 10:41
سلام عزیزم انشاالله به حرمت این ماه پاک به زودی حاجت روا بشی و ما هم خاله شیم الهی امین


مرسیییییییییییی دوست گلم.
شيما
21 تیر 92 13:28
نيلو جون از خدا ميخوام که هر چه زودتر دلتون رو شاد کنه و پست بعدي وبلاگت خبر اومدن ني ني باشه ايشالااااااااااااا بوووووووووووووووس


مرسی شیمای گل گلاب
آیسان مامان ماهان
22 تیر 92 11:55
سلام پست جدید نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه..اینام برا شما



مرسی گلم
لیلا
22 تیر 92 22:52
برات خشوحالم و دعاااا میکنم که به زود یاینجا رو بترکونیم براااااااات از شادی انشالله

خیلی قشنگ نوشتی ، سخته اما امیدوارم که پایان این سختی ها خوشی خواهد بود عزیییزم


حتما همینزور میشه لیلا جون. بهترینها رو برات میخوام