شوکه م کردی
دلم میخواد چشمامو ببندم برگردم به خیلی وقتای پیش. دلم مامانمو میخواد. ولی میترسم باهاش حرف بزنم اونم ناراحت کنم. خیلی بهش نیاز دارم خیلی. مثل یه بچه سه چهار ساله که زمین خورده و زانوهاش زخمی شده. میتونه پاشه ولی منتظره مامانش بیاد دستشو بگیره و بلندش کنه. بعدشم ببوسدش و بپرسه طوریت که نشد؟
اونوقت دیگه حتی اگه زانوهات درد هم بکنه یادت میره.فکر میکنی یه دفعه جون گرفتی. دیگه زخم زانوهات به چشمت نمیاد.
منم زمین خوردم ولی اینبار جای زانوهام دلم زخم برداشته. بدجوری ساییده شده به برگه های آزمایش. نوشته های برگه آزمایش مثل تیغ همه دلمو زخم کرده. داره از همه جاش خون میاد. زخمام میسوزه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی