ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

روزهای معمولی

1392/6/4 23:18
نویسنده : niloofar
726 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه شب با مامان اینا رفتیم دریاچه چیتگر. واقعا جای باصفایی بود. انقدر هواش خوب بود که به یه سفر شمال می ارزید. دور دریاچه یه سکو هم زده ن و از اول ماه رمضون هر شب برنامه زنده دارن. تو هر برنامه هم یه خواننده ی جوون و میارن که چندتا از کارهاش و اجرا کنه. اون شب که مارفتیم حامد طاها اجرا داشت. کلا جالب بود و اون شب خیلییییییییی خوش گذشت.

فرداش خبر سقط نینی دوستم پرتو رو تو وبلاگش خوندم. پسرش تو هفته بیستم بود که متوجه میشن کیسه آب کم کم خالی شده و مجبور شد با دارو و زایمان طبیعی پسرش رو سقط کنه. از طرفی هم امروز صبح خبر زایمان  دوست گلم هیجان رو گرفتم. دوهفته بود که منتظر بود دردهاش منظم بشه. خدارو شکر که پریای نازنینش رو به سلامتی بغل گرفت.

از خودم هم اگه بخوام بگم شکر خدا بد نیستم. این ماه بعد از ده روز تاخیر پریود خیلی سنگینی داشتم که مجبور شدم بعدش آمپولهای تقویتی مصرف کنم و شربت فروگلوبین بخورم. بعد از ظهرها که میشه سرگیجه هام شروع میشه. تنها چیزی که اذیتم میکنه همینه. ولی به غیر از این خدارو شکر هیچ مشکل دیگه ای نیست. تا جایی که ممکنه سعی میکنم به این قضایا فکر نکنم. راستش و بگم هنوز یه کم تاثیرات اون شوک بد مونده.

باید تا آخر ماه خودم و حسابی تقویت کنم. امروز نگار تو کلوپ یه چیزهایی راجع به ژله رویال و تاثیرش روی قدرت باروری نوشته بود. خیلی برام جالب بود. از دکتر عظیمی گرفته بودم. از فردا میدم همسرم بخوره. انشااله که نتیجه شو ببینیم.

بچه ها از همه تون ممنونم که همیشه هستید.

 

کوله ام سنگین است

توشه ی من، همه هیچ

مقصدم نامعلوم

حول یک دایره طی میگردم

پس بگو من که چرا

همه سرگیجه ی ممتد دارم

 

اگر از حال دلم می پرسی

روزگارم خوش نیست

من ولی میخندم

مثل یک دلقک پیر

به سراب صحنه دل می بندم

سوزان محمدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان ریحانه جون
4 شهریور 92 23:27
سلام... ما هم برات دعا میکنیم... تا به زودی لبخند زیبایی از وجودت را در آغوش بگیری...


مرسی مامان ریحانه جون.
سمیه
4 شهریور 92 23:32
سلام ببخشید میشه بگید ژله رویال چیه؟


ژل رویال مایعی غلیظ، شیری رنگ وبسیار مغذی از ترشحات زنبور عسل است که توسط غدد hypopharyngeal و mandibular موجود در سر زنبوران کارگر جوان ترشح می?شود و به عنوان غذا برای زنبورهای کارگر و ماده مغذی جهت ملکه?‌ زنبورها استفاده می‌?شود. در واقع ملکه?‌ی زنبورها، ملکه به دنیا نمی?‌آیند، بلکه به خاطر نوع تغذیه‌?اش که از ژل رویال می باشد به ملکه تبدیل می?‌شود. لاروی که قرار است تبدیل به ملکه شود فقط از ژل رویال و به مقدار زیاد برای 4 روز اول زندگی?‌اش تغذیه می?‌شود و این تغذیه سریع باعث رشد ناگهانی مورفولوژی ملکه می?‌شود که شامل تخمدان?‌های کاملا رشد کرده برای تخمک‌?گذاری می‌باشد. ملکه 42% بزرگتر ،60% سنگین?تر از زنبوران کارگر است. ملکه ها 40 بار بیشتر از زنبوران کارگر عمر می?‌کنند. ملکه می?‌تواند روزی 2000 تخم بگذارد که این خود نشان دهنده?‌ی قدرت تولید مثل بالای ملکه است.
غزاله
5 شهریور 92 0:15
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم.............
عزیزم تا خدا هست ما غصه ای نداریم خودش بهمون تاب و توان تحمل کردن میده.
پیامم بهت نرسید؟؟؟



چرا عزیزم دیدم پیامت و. کلی هم خوشحال شدم که دوباره وصل شدی.
اب نبات
5 شهریور 92 1:24
سلام عزیزم خوبی ..خدا رو شکر بهتری..خانم خانما همیشه به گشت و گذار..برایت ارزو می کنم همیشه لبت پر از خنده باشد بهترینم


مرسیییییییییی مامانی مهربونننننننننننننننننننن یه آب نبات خوشمزهههههه
گيتي
5 شهریور 92 11:20
برایت دنیایی به زیبایی هر آنچه که زیبایش میدانی آرزو میکنم.

نيلو جونم انشالله كه دلت شاد و لبخند اميد هميشه روي لبانت باشه.
براي پرتو جونم هم واقعاً متأسف شدم ،كنار اومدن با اين قضيه خيلي سخته دركش ميكنم اخه منم دخترم و تو 22 هفتگي از دست دادم و با گذشت چندين ماه هنوز نتونستم با اين قضيه كنار بيام.


الهی. نمیدونستم گیتی جون. واقعا تصورش سخته.
شیما
5 شهریور 92 11:55
هیجان زایمان کرد خدا رو شکرررررررررررر خیلییییییییییییییی خوشحال شدم بالاخره پریا کوچولو رو سالم سلامت بغل کرد نیلو جوووووووووووون ایشالا قسمت خودت هم بشه به زودی زود


مرسی عزیزم. همچنین شما. انشااله به زودی خبر مامان شدنت و بدی شیما جون
مامان ازاده
5 شهریور 92 11:58
ایشالا همیشه دلت خوش باشه عزیزم


مرسی مهربونننننن
ترانه
5 شهریور 92 16:18
بهترین راه تفریح و بیرون رفتنه تا از این حال و هوا بیرون بیایی .
مطمعنم نتیجه تلاشت رو میبینی.
دریاچه من هم شنیدم خیلی خب درستش کردن ولی از بس شلوغه یه بار رفتیم تا نزدیکش و جا پارک نبود برگشتیم.
مواظب خودت باش عزیزم.




مرسی ترانه جون
سودابه
5 شهریور 92 21:55
ایشالا نی نی شما زودی بپره تو بغلش...


انشاالههههههههههههه
آزاده
5 شهریور 92 22:30
سلام عزیزم ممنون که بهم سر میزنی
خیلی دوستت دارم



عزیزمممممم. قدم نو رسیده مبارک مامان آزاده.
مریم.خلوت مادرانه
6 شهریور 92 9:24
سلام نیلوفر مهربونم حالت چطورا؟خداروشکر که خوبی؟انشالله کهدنیا به کامت باشه و بزودی زود نتیجه بگیری،آمین


مرسی مریم جان
سحر
6 شهریور 92 15:19
سلام عزیزم وبلاگتو که خوندم اشکم یهو اومد ناراحت نباش خدا خواسته باشه میده توهمه تلاشتو کردی خاله من 15سال باردارنشد اونم همه کارکرده بود وسپرده بود به خدا الان خودش باردارشد همه تعجب کرده بودن ازخدا میخوام که هرچه زودتر یه نی نی خوشگل بهت بده


مرسی سحر جون. کاش بشه. وای یعنی همه چی گلستان میشه
بهار د
6 شهریور 92 23:15
فقط میتونم بگم ممنون که کنارمی و با نوشته هات دلگرمیم رو زیاد میکنی
به امید فرداهایی بهتر نازنینم