یه هفته ای نیستم.
سخن از تو دلم را به درد میآورد. نیامدی و احساسم ترک خورد. هنوز نیستی ولی شب و روزم را درگیر خودت کردی. آنچنان مرا جادو کردی که با چشم بیدار خواب میبینم.
شده ام بادی که تقدیر دلش آوارگیست و نماندن. دل خود را از دیار بهمن به اردیبهشت و از آنجا به سرزمین مرداد آوردم. حال نیز بر فراز شهریور در پروازم که شاید مهری در مرزهای مهر بیابد. لیک دریغ از خاک مقدسی که دامن گیرش کند.
خستگی راه بر ترکهای دلم نشست. نیستی تا بدانی.
یه هفته ای میرم سفر شاید تاثیری داشته باشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی