ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

زیفت دوم

1392/5/15 14:22
نویسنده : niloofar
1,518 بازدید
اشتراک گذاری

امروز روز 9مه انتقالمه.

دوشنبه صبح ساعت 8 قرار بود تو کلینیک باشیم. ما نیم ساعت زودتر رسیده بودیم. خیلی زود هم منو فرستادن بالا که آماده بشم. کلینیک دوتا اتاق عمل و دوتا اتاق انتظار داره. یکی برای لاپاراسکوپی یکی هم برای زیفت. تو این اتاق تقریبا 9 نفری بودیم. اتاق انتظار لاپاراسکوپی هم ده یازده نفری تو نوبت عمل بودن. البته من تا نیم ساعت آخر ندیدمشون. چون یکی در میون از هر اتاق میبردن برای عمل.

تو اتاق انتظار تا ساعت سه و نیم بعد ازظهر همینطوری نشسته بودیم. کلی با خانمهای دیگه صحبت کردیم. یکی تو نیرو انتظامی کار میکرد یکی تو شرکت نفت، یکی خونه دار بود، یکی مربی بدنسازی بود و کارش و مثل من برای این عمل ها ول کرده بود. بنده خدا گوهر خانم هم بود که آخراش  از زور ضعف و گرسنگی روی همون صندلی های خشک پلاستیکی خوابش برد.

هر کدوم این خانمها یه داستانی داشتن و هر کدوم از یه چیزی ناراحت بودن. یکی از دست جاری فضولش که میگفت به بهونه خواب موندن میمونه تو خونش و بعد از سرکار رفتن اون خانم جاری بلند میشه و تا یخچال این بنده خدا رو میگرده که شاید یه سرنخی پیدا کنه.

یکی از دست خواهرشوهرش مینالید که باورش نمیشده برادرش ضعف اسپرم داره و اصرار داشته تو مطب دکتر حاضر باشه و با گوشهای خودش بشنوه موضوع چیه. یکی همه چی رو از خانواده خودش قایم کرده بود و فقط مادرشوهرش در جریان امور بود....

یکی یکی خانمها رو بردن برای عمل. دیگه از شدت گرسنگی سرم گیج میرفت. روز قبلش ناهار با دوستام سالاد ماکارونی خوردیم. شام هم نخورده بودم. خانم پرستار من و یه خانم دیگه رو که مونده بودیم برد تو اتاق انتظار دیگه و سرم به دستمون وصل کردن.  من فکر نمیکردم این قدر طول بکشه. به همسرم گفته بودم تا من عمل بشم بره دنبال مامانم که از همونجا بریم خونه. ولی بنده خدا مامان این همه ساعت و اونجا الاف شده بود.

بالاخره ساعت 4 بود رفتم تو اتاق عمل و بعد از کمی صحبت با متخصص خوش اخلاق بیهوشی که دفعه پیش ندیده بودمش ساعت 4 و بیست دقیقه بیهوشم کردم.

عمل خیلی طول نکشید. ساعت 5ونیم به هوش اومدم و اومدم خونه. الان 9 روزه دراز کشم. درسته مثل سری قبل اذیت نشدم و درد ندارم ولی بیشتر میترسم. هر بار که میرم دستشویی همش کنترل میکنم نکنه مثل سری قبل لک ببینم. نکنه ترشح داشته باشم. بعد از 4 روز یه حموم 5 دقیقه ای میرم. همش میخوابم و از موبایل و لپ تاپ هم دورم. این بار وقتی تخمدونهام سوزن سوزن میشن یا زیر دلم درد میگیره بیشتر نگران میشم. دفعه پیش هم همینطوری شروع شد.

دفعه پیش 18 تا تخمک خوب داشتم که 6 تا رو بار اول انتقال دادن و 6 تا رو این سری. زنگ زدم آزمایشگاه و گفتن دیگه فریزی ندارم. نمیدونم چطوری بسته بندی کردن که از 12 تا تخمک باقیمونده فقط 6تاش به دردم خورد. همین ترس از تکرار این پروسه ست که منو می ترسونه. کلی احساسهای گیج و درهم دارم. الان نمیتونم جمله هام و سر هم کنم. سر فرصت میام برای درددل.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (39)

پرتو
15 مرداد 92 15:48
عزیزم استرس و بزار کنار میدونم حق داری نگران باشی ولی خواهشا این بار و بی خیال باش لااقل تمام تلاشت و بکن که نگرانی و استرس و از خودت دور کنی به امید حق انشاالله این بار مامانی گلم منم برات دعا میکنم امیدوارم که خدا ازم قبول کنه آمین




مرسی پرتو جونم. خیلی سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی چرا دروغ بگم بعضی شباهت ها به سری قبل خواه ناخواه فکر آدم و مشغول میکنه. خیلیییییییی گلی


ترانه
15 مرداد 92 18:18
سلام عزیزم.
من خیلی وقته میخونمت.
ایشالله ایندفعه نتیجه میگیری و مامان یه دوقلوی تپل میشی .




عسیسممممممممم انشااله. خیلی حس خوبیه که میدونم یکی نوشته هام و میخونه. مرسی
ترمه
15 مرداد 92 20:09
سلام همه ی وبلاگتونو خوندم براتون آرزوی موفقیت میکنم من هم این مراحلو گذروندم .


مرسی ترمه جان. شما هم به سلامتی نتیجه گرفتی؟
مامان ازاده
16 مرداد 92 1:54
نگران نباش نیلو جان-این سری نتیجه میگیری گلم-فقط صبر داشته باش و استراحت کن-ایشالا به حرمت این ماه عزیز خدا حاجتتو براورده کنه


انشااله آزاده جون. مرسی
مامان خانومی
16 مرداد 92 8:55
خدای اسمونا کمکت میکنه
میدونم به همین زودیا مامان میشی خدا بزرگه عزیزم
اون بالاییه میدونه کی
بسپار به خودش
موست دارم نیلوفر جونم


مرسی امینه جونم.
گیتی
16 مرداد 92 10:54
نیلوفر عزیزم
انشالله که ایندفعه نتیجه بگیری و خدا دوتا از اون فرشته های ناز و موندنی شو برات بفرسته.
بهش فکر نکن عزیزم به خودت استرس نده تو این شرایطی که هستی استرس برات سمه.
هرچی صلاح خدا باشه همون میشه امیدوارم که این صلاح و حکمت خدا بهترینها باشه برات.
نیلو جون خدا رو شکر که من نه خواهر شوهر دارم نه جاری و گرنه تا حالا گیس تو سرشون نمیزاشتم.

مرسی گیتی جون. هههههههههه جدا؟؟ پس حسابی سرت خلوته و فکرت آروم
ترمه
16 مرداد 92 12:05
دوبار میکرو تو رویان و تبریز و یه بار هم زیفت توی نوید .تو هرسه مورد قبل از اینکه برم آزمایش لکه بینی داشتم و جواب هم منفی شده.الان دارم دارو میخورم که شهریور بزیم برای انتقال جنینهای فریز.ولی گفتن شاید دکتر شهریور ایران نباشه. هرچی خدا بخواد.


موفق باشی عزیزم. دکتر کشاف واقعا کارش عالیه و اعتقاد خیلی قوی ای که به خدا داره روی درمان بیمارانش هم تاثیر شدیدی میذاره. امیدت به خدا. خیلی از آشناییت خوشحال شدم عزیزم.
شیما
16 مرداد 92 14:10
نیلو جوووووووووووون نگران نباش استرس رو بذار کنار ایشالا این دفعه دیگه حتمیه دیگه کم کم بتات میره بالا و آزت هم مثبت میشه به امید خدا منتظر شنیدن خبر خوبم ازت بووووووووووووووووووووووووووووس


انشااله همینطور بشه شیما. مرسییییییی
بهار د
16 مرداد 92 15:46
نیلو جونم
مامانی خانوم
خوبی کنجد های خاله خوبن
الهی که تا الان چسبیده باشن محکم به دل ماامنشون نازنینم
اصلا استرس نداشته باش خدا خودش کمکت کنه همین بار مامان بشی
خیلی تو فکرتم به خدا
بازم میام از حوالاتت باخبرم کنی ها فدات

سلام بهاره جونم. مرسی که به فکرمی عزیزم
ثمره
16 مرداد 92 15:49
سلام نیلوفرجونم...
انشالله به امید خدا وبه خواست خدا مامان میشی گلم...نگران نباش واسترسو از خودت دور کن...
برای نی نی های نازت آیه الکرسی میخونم انشالله محکم بچسبن به دلت...نیلو جونم منتظر خبرای قشنگت هستم


عزیزممممممممممم خیلی لطف میکنی ثمره جون. جبران کنم انشااله
مهسا
16 مرداد 92 15:54
تا میتونی به خودت انرژی مثبت بده و فکرای خوب خوب بکن


بووووووووسسسسسسس
آیسان مامان ماهان
17 مرداد 92 10:33
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود

صد حیف ازین بساط که برچیده می شود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت

خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود

پیشاپیش عید تان مبارک،،التماس دعا


عیدت مبارک گلم.
آیسان مامان ماهان
17 مرداد 92 10:34
نیلوفری ایشالله زیفت دوم میگیره ،امیدت به حق


مرسی آیسان. انشااله. انشااله
مانلی
17 مرداد 92 13:01
کی بود منو دعفا می کرد میگفت انرژی منفی نده ؟ ها ؟ ها ؟
این دفعه همه دست به دعا برداشتیم نیلوی مهربونم. با خدا کلی شرط گذاشتم از ته دل امیدوارم که صلاحت تو این ماه مامان شدنت باشه دوست خوشگلم

دلم برات تنگ شده . هی می خوام زگ بزنم هی خجالت می کشم . منو که می شناسی
مراقب خودت و جوجو ها باش با انرژی مثبت


عشقممممممممممممممممممممممممممممم کاش خدا صدات و شنیده باشه.
زهرا-سانا
17 مرداد 92 16:16
سلام شبهای قدر به یادت بودم نیلو مامان خوشگل اصلا به عملت فک نکن به نی نی ها فکر کن


مرسی سانا جون. خیلی لطف کردی.
شیما
18 مرداد 92 12:49
نیلو جوووووووووووووووووون خوبی؟ نی نی ها خوبن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مرسی شیما جونم. قعلا که شکر خدا تو آرامشیم.
فریبا
18 مرداد 92 17:15
سلام نیلوفر جونم خوبی عزیزم.عیدت مبارک ان شالله که توی این روز عید خدا بهترین عیدی بهت بده که همیشه بیادت بمونه


مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
فریبا
18 مرداد 92 17:19
تا میتونی خوب استراحت کن نیلوفر جونم چیزای مقوی بخور از چیزای گرم و تند هم خیلی پرهیز کن چون بده تورو خدا مواظب باش


فریبا جون انقدر دراز کشیدم یه شکم آوردم قلبمه خخخخخخ. مرسی عزیزمممممممم
مامان دونه سیب
18 مرداد 92 18:37
به خدا توگل کنی همه چی حله

کی میری آزمایش؟

من که خیلی به فکرتم خیلی


عشقم 24م وقت آزمایشمه. بوووسسسس
عطی
18 مرداد 92 23:07
نیلوفر جونم نگران نباش عزیزم استرس و از خودت دور کن و فقط به خودت انرژی + بده انشالله ایندفعه نتیجه میگیری و مامان یه دوقلوی نانازی و سالم میشی گلم توکلت به خدا باشه یادت نره +فکر کن عزیزم.برات دعا میکنم گلم.


عطی جونم بوووووووووووسسسسسسس مرسی گلم. نیاز به دعاهاتون دارم.
آرام
19 مرداد 92 0:37
عزیزم توکل به خدا...انشالا که تا حالا نی نی هات محکم چسبیدن به دلت


انشااله آرام جونم.
مامان خانومی
19 مرداد 92 13:12
سلام
عزیزم یه بی بی چک بزار
بابا من دلم همش غش میره
زود باش عزیزه جونم
دلم برات روشنه
بیا خبر بده وبم منتظرم



امینه جونم امروز بی بی چک زدم منفی شد. باید تا آزمایش صبر کنم گلم. دعا یادت نره تورو خدا
عاطفه
20 مرداد 92 11:22
سلام عزیزم انشاالله این روزای سخت به خوشی تموم میشه فقط استرس و نگرانی نداشته باش


مرسی عاطفه جونم. کجایی تو دختر؟؟
ماماطهورا
20 مرداد 92 12:10
نيلوجونم سلام قربونت برم استرس و بزار كنار كه مطمئنم اين بار دوقلوهاي خوشگلت محكم چسبيدن به دل ماماني مهربونشون


مرسییییییی طهوراجون
لیلا
20 مرداد 92 12:55
عزییییییییییییییزم چظوری خوبی ؟؟؟؟ قرار این نبودااااا !!!! ببین به نظر من بیخیال باش بابا . ما هم که باردار میشیم تخمکدان ها سوزن سوزنی میشه و پایین کمر میسوزه . زیر دل درد پری داره . پس نگران نباش عزییییزم . انشالله ای ن بار با خبر خوش میای به وبلاگت . من منتظر روز 25 هستم عزییییییییییییزم بوووووس . راستی جمعست که ؟؟؟؟


لیلا جونم چهارشنبه میرم آزمایش که زودتر جواب اولیه رو بگیرم دعا کن دوست جونم.
ترانه
20 مرداد 92 22:29
سلام عزیزم.
خوبی؟حال نی نی هات خوبه؟
ارامش خودت رو حفظ کن .من همیشه بهت فکر میکنم و منتظرم بیام ببینم تیتر بزرگ زدی مامان شدم.
مواظب خودت ونی نی هات باش.



لطف داری ترانه جان. انشااله که همینطوری بشه گلم. مرسی
گيتي
21 مرداد 92 12:15
نيلو جونم

خوبي عزيزم

انشالله كه اين دفعه نيني مياد و محكم سرجاش ميمونه و اينقدر مامان مهربونشو اذيت نميكنه.

نيلويي جواب آزم منفي شد برام دعا كن.




خیلی ناراحت شدم گیتی جون. نمیدونم چی بگم. انشااله به زودی زود بدون هیچ دردسر و بدون نیاز به هیج دارویی مامان بشی عزیزم. امیدت به خدا


گیتی تو چرا یه وبلاگ راه نمیندازی تجربه هاتو توش بنویسی؟
رویا
21 مرداد 92 12:55
سلام توکل برخدا
عزیزم خوشحال میشم به وب دوستم سر بزنی تو مسابقه شرکت کرده!http://hijab1392.blogfa.com


حتما گلم
بهار د
21 مرداد 92 12:56
سلام نیلو جونم خوبی
کنجدات خوبن
نگرانتم گلم منتظر خبرهای خوشتم


بووووووووووووووس بهار جونم میخوام پس فردا اوتین آزمایشم و بدم. یه روز زودتر
محبوبه مامان ترنم
21 مرداد 92 13:23
سلام نیلوفر جان.
خوبی؟ نی نی ها خوبن؟
ایشاالله که محکم چسبیدن به دلت.
آروم باش و خیلی مواظب خودت و اون فسقلی های ناز باشن.
منتظر خبرهای خوبت هستیم.


انشااله آخر هفته همه چی معلوم میشه محبوبه جون.
ترانه
21 مرداد 92 15:26
ممنونم از بابت لینک.
خوبی عزیزم؟



مرسیییی گلم
سودابه
21 مرداد 92 20:39
چه خبرا نیلو جون..من که حسابی منتظرم ....


عزیزم انشااله فردا معلوم میشه چه خبره
شيما
22 مرداد 92 11:40
نيلو جووووووون من بي صبرانه منتظرممممممممممممممم


بوووووووووسسسسسسسسس .وعده ما فردااااااااااااااا
تبسم
22 مرداد 92 15:13
هوراااااااااااااا ........نیلویی هم مامان میشود ایشالاااااااااا.........این استرس هات طبیعیه ولی میدونی که واسه چهارتا مثه من و تو استرس سمهههههه.......همش قران بخون تا اروم بشی گلم.....ایشالااا که مثبتییییییی


مرسی تبسم جان. انشااله اینطور باشه عزیزممممممممم
ماماطهورا
22 مرداد 92 20:09
سلام نيلوجونم خوبي چه خبرا رفتي آزمايش دل تودلم نيست بيا يه خبري ازخودت بده


سلام گلم. انشااله فردا میرم ازمایش
ماماطهورا
22 مرداد 92 21:40
عزيزم انشالله كه باخبراي خوش مياايييييييييي اين شكلي شديد


انشاالهههههههههههه خدا از دهنت بشنوه.
ترانه
23 مرداد 92 8:25
نیلوفر جان رفتی ازمایش،؟
مامان شدی؟؟؟
مردیم از چشم انتظاری.
زود بیا بگو چی شده.بگو خب.



ترانه جونم جوابش غروب آماده میشه. اگه بدونی تو دلم چه خبره.
محبوبه مامان ترنم
23 مرداد 92 11:08
سلام نیلوفر جان.
منتظر خبرهای خوب هستیم. ایشاااله که با خبرهای خوب بیایی.
دلم تالاپ تالاپ می کنه که بگی مامان شدی. ایشاالله.
دست خودم نیست روزی چند بار میام و منتظر خبر خوبم.


مرسی محبوبه جونم که این مدت تنهام نذاشتی عزیزم.
شیما
23 مرداد 92 11:21
نیلووووووووووووو رفتی آزمایش


آره شیما منتظر ساعت 6 ام.