انتقال
بالاخره وقتش شد. به امید خدا فردا صبح زود میرم برای انتقال. دفعه ی قبل نمیدونستم حموم کردن خوب نیست فردای عمل رفتم تو حموم و حسابی دوش گرفتم. از روز بعدش هم هر روز تو حمام بود. این دفعه باید بیشتر مراقب باشم. زیاد حموم نرم و از لپ تاپ و موبایل هم فاصله بگیرم که مبادا اشعه شون باعث آزار این جوجوها بشه. اینبار نه که بترسم، خیلی بیشتر نگرانم.
امروز مانلی و نجمه اومدن خونه م. خیلی خوش گذشت. دوستهای واقعا مهربون و خوبین. با اینکه دیگه پرده های دنیای مجازی رو از میون برداشتیم و همدیگه رو به راحتی می بینیم ولی هنوز هم خیلی راحت میشه باهاشون حرف زد. بعد از مدت ها فاصله گرفتن از دوستام و خونه نشینی امروز خیلییییی روز خوبی بود. ممنونم ازشون که تو این گرما این راه طولانی رو اومده بودن.
بعد از عمل احتمالا تا چند روزی نتونم بیام و سر بزنم. دوستهای خوبم تو این شبها دعا یادتون نره. نه فقط برای من، که برای همه دعا کنید. برای همونهایی که مشکلاتشون واقعا حاده خیلی دارن اذیت میشن شاید هم دیگه صبرشون تموم شده. برای همه اونهایی که به جز خدا کسی رو ندارن مشکلاتشون رو باهاش درمیون بذارن. برای همه اونهایی که خیلی وقته منتظرن. برای همه اونهایی که به دعا محتاجن. برای همه.
آزمایش اولم میافته 25 مرداد. الهی به امید تو...