ورود به ماه سوم
فردا به امید خدا آخرین امتحان این ترم و میدم و فقط میمونه یه مقاله که باید آماده کنم. برنامه امتحانی این ترم خیلی بهم فشار آورد. 14 واحد سنگین با کلی کار جانبی. در عوض تا شروع ترم بعدی سه هفته وقت دارم که هم از نظر روحی و هم جسمی باید برای ترم جدید آماده بشم.
چهار روز بیشتر به دیدار مجددمون نمونده. سه شنبه وقت دکتر دارم که ببینم جات خوبه و داری قد میکشی یا نه. دیروز دوماهگیت و به پایان رسوندی و قدم به ماه سومت گذاشتی. چقدر این روزها تند میگذره. دوست دارم طناب بندازم گردن دنیا تا آرومتر بچرخه تا من از لحظه به لحظه ی این با هم بودن نهایت لذت رو ببرم.
روز و شب برای سلامتیت دعا میکنم. یه وقتایی انقدر خودخواهی گریبانم رو میگیره که دلم نمیخواد تورو حتی با پدرت قسمت کنم. فکر تنت که بوی شیر میده از الان دیوونم میکنه. خیلی دوست دارم. خیلییییی
این هفته خیلی هفته ی جالبی نبود. جواب آزمایش دوتا از دوستهام که میکرو کرده بودن منفی شد و مریم عزیزم هنوز درد داره. براشون دعا کنید.