ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

آخرین هفته ی هفتمین ماه

1393/3/14 16:26
نویسنده : niloofar
669 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ی 29 رو هم به سلامتی طی کردی و فردا وارد هفته 30م میشی. یعنی آخرین هفته از ماه هفتم. هفته ی پیش واکسن کزاز زدم و سه شنبه آینده وقت دکتر دارم. احتمالا از این هفته ویزیت هام هر دو هفته یکبار بشه.

تکونهات خیلی ملموستر شده. دیگه به دیگران هم اجازه میدی لمست کنن. قبلا تا کسی دست به شکمم میزد دیگه امکان نداشت تکون بخوری. کاملا آروم میشدی. ولی الان حتی با نگاه کردن و از روی شکم هم معلومه کجا داری میچرخی. و من به جای اینکه بتونم از این لذت ببرم همه ذهنم درگیر اینه که کدوم حادثه چطور ختم میشه.

این هفته اصلا هفته خوبی نبود. همش تنش و استرس و اضطراب. بابام بدون سابقه قبلی دچار انسداد شدید رگهای قلبی شد و خیلی اورژانسی عمل قلب باز شد. این مسله هم فشار عصبی زیادی به همه مون وارد کرد. مخصوصا به مامانم و برادرم. تا خیالمون راحت میشه که اوضاع رو به راهه، یه اتفاقی میافته و همه چی رو زیر و رو میکنه. یه وقتهایی انقدر شرایط وخیم و عذاب آور میشه که دوست داری چشمات و ببندی و دیگه بیدار نشی. نمیدنی باید چطور فکر کنی. فقط به خودت دلداری میدی که میگذره...

روحم شدیدا خسته ست. خیلیییی خسته. از طرفی هم بحث های ریز با همسرم داشتم که مزید بر علت شده. احساس میکنم تو یه حصار شکنجه گیر افتادم. نه میتونم برم و بقیه رو تنها بذارم، نه دیگه تاب موندن دارم. خسته شدم.

پسندها (4)

نظرات (17)

مامان فاطمه
14 خرداد 93 18:21
عزیزم. امیدوارم که حال پدرت بهتر شده باشه. ایشالا بلا دوره. خانمی از این روزای بد تو زندگی همه هست. مهم اینه که با کمترین آسیب بگذرونیشون. ایشالا روزهای خوب تو راهه.
niloofar
پاسخ
آمیییین
مریم.خلوت مادرانه
15 خرداد 93 12:29
سلام نیلوفر جونم عزیزم انشالله خدا به پدر گلت. سلامتی همیشگی بده مواظب. خودت باش
niloofar
پاسخ
مرسی مریم جان
غزاله
16 خرداد 93 1:32
عزیزم این روزها برای همه ما وجود داره و جزو رویدادهای طبیعی هستند فقط ماها انتظار مواجهه نداریم.ایشالا که حال پدر هم خوب میشه فقط باید خیلی مراقبت کنید .عزیزم ابر بهار رو که یادت هست؛زودگذره.پس واسه چیزی که میگذرد ارزوی رفتن خودتو نکن....بیشتر مراقب ارغوان باش....
niloofar
پاسخ
مرسی غزاله گلم
شیما
16 خرداد 93 18:38
نیلو جون خیلی ناراحت شدم ایشالا هر چه زودتر حال پدرت خوب بشه این روزهای سخت هم میگذره مواظب خودت و ارغوان باش
niloofar
پاسخ
الی
17 خرداد 93 7:14
سلام عزیز دلم ایشالا حال بابات هر چه سریعتر خوب میشه و تا بغل کردن نوه اش کاملا سالم شده این روزها هم خودت خسته ای و هم همسری این بحث های ریز هم به خاطر همینه ماها به خاطر عوامل قبل از بارداری و تنش هایی که قبل از بارداری زیر دست این دکترها داشتیم خیلی حساستریم ایشالا به سلامتی زایمان که کردی اینا تموم میشه
niloofar
پاسخ
مرسی گلم ایشالا
آیدا
17 خرداد 93 7:44
سلام نیلو جان.. می دونی ظاهرا رسم زندگی اینه!! همیشه در جریانه و همیشه هزاران اتفاق گاه خوش و گاه غمگین چشم انتظار ادم هاست. سعی کن به تنها چیزی که ذهنت رو درگیر خودش میکنه ارغوانت باشه.. امیدوارم پدر زودی دوره نقاهتشون رو هم طی کنن و کمی از فشار هاتون کم بشه. یک دوستی داشتم تا من و همسری شروع می کردیم به صحبت در مورد یه موضوع و بحثمون داغ می شد زودی می گفت. دوست باشین باهم این ادا ها چیه؟!!! بعد ما بحثمونقطع می شد و معمولا دیگه بر نمی گشیم سر جای اول.. حالا شما هم دوست باشین با هم... الان شما هورمون هات قاطی پاطیه همسر هم هزار و یک فکر ریز و درشت توی سرش هستو هر دو زندگیتون داره تغییرات بزرگی می کنه و هر دو دارید آماده اش میشید. سعی کن از بحث هایی که باعث کلافگی میشه اجتناب کنی. خدا بخواد چیزی نمونده. همدیگر رو با عشق برای این تغییر آماده کنید
niloofar
پاسخ
آیدا جون میدونی بدی کار کجاست؟ وقتی من تو این وضعیتم و اندازه کافی به هم ریخته ام همه چیز هم دست به دست هم میده که با هم پیش بیاد
مه‌ناز
17 خرداد 93 8:12
نيلو جان. اين نيز بگذرد. سعي كن به خودت استرس وارد نكني و به ارغوان كوچلو فكر كني. ايشالا كه همه چيز درست ميشه.
niloofar
پاسخ
ممنون مهناز جون. آمین
مانلی
17 خرداد 93 10:56
عزیزم من نمی دونستم. الان بابا بهترن ؟ عشقم.. تنها خوبی روزهای بد اینه که می دونی می گذرن و فقط می تونم برات آرزو کنم از همین امروز، روزهای قشنگ و رنگی منتظرت باشن
niloofar
پاسخ
واقعا به این روزهای خوب نیاز داریم. همه مون
بــــــــــــاران
17 خرداد 93 11:06
سلام نیلو الهی خدا شفا بده باباییتو مطمعنا" خیلی فشار روت بوده عزیزم قابل درکه نگران بحث های ریز ودرشت هم نشو تو زندگی همه هست و احساس فرار و نبودن تو موقعیت ناراحت کننده وپر فشار یه حس طبیعیه که اکثر موقعه ها تو زندگی همه پیش میاد آدم یک آن از همه چیز و همه کس سرد میشه ولی خداروشکر گذر زمان به آدم ثابت کرده نه غم موندنیه نه شادی/برات بهترین هارو آرزو میکنم ماشاالله برای ارغوان جون خداحفظش کنه برات ومبارکه این همه لذت شیرین/مادرانه مثل همیشه مراقب خودت و نی نیت باش عزیزدلم
niloofar
پاسخ
مرسی باران جون
ساره
18 خرداد 93 5:24
سلام مامی ارغوان عزیزم... بسلامتی... اجی منم ماه ششم بارداریه... این مشکلات گذراست و سریع کم رنگ میشن... همه ما به نوعی درگیر هستیم... الان به خودت و دخمل نازت فکر کن... ناراحتی رو بذار کنار گلم...
niloofar
پاسخ
مرسی ساره جان. من که همه سعی خودم و میکنم.
Sahar
18 خرداد 93 10:23
ایشاله بزودی همه چی تموم میشه سعی کن تنش نداشته باشی هرچند سخته
niloofar
پاسخ
واقعا سخته که بخوای به چیزی فکر نکنی سحر.
مامان نــــاديــــا
18 خرداد 93 11:25
سلام نيلوفر مهربونم خوبي ؟بابا حالش چطوره؟خداروشکر که بخير گذشت فقط بخودت استرس راه نده خداي نکرده برا جيگر خاله بد نشه ادم چه بخواد چه نخواد کاري که بايد بشه ميشه مهم اينکه خونسرديتو از دس ندي گاهي اوقات اين حس سراغ همه مياد پس تنها تو نيستي عزيزم مراقب خودتو ني ني موشه باش
niloofar
پاسخ
سلام نادیای گلم. همه چی میگذره. فقط زمان نیاز داره
عطی
18 خرداد 93 23:00
نیلوفر جونم خیلی ناراحت شدم انشالله خدا به پدرت سلامتی بده مراقب خودت و ارغوان جون باش
niloofar
پاسخ
مرسی گلکم
Sahar
20 خرداد 93 7:38
نظر قبلی منو بلاگفا خورده نیلو جونم تو فقط فکر خودتو بچه ات باش..ایشاله بابا خوبن..باقی مسایلم ول کن .. من قربون اون دست و پای گوشولوش برم که شکم مامانشو تکون میده نیلو دلم واسه بارداریم تنگ شده..از بارداریت لذت ببر و کارهای نکرده تو بکن بعدش حسرت یه اشپزی ساده رو دلت میمونه انقد که وروجکت نمیذاره
niloofar
پاسخ
عزیزممممممم. دلتنگی نکن سحر جون ایشالا همین که آدرینا جون از آب و گل دراومد زودی باردار میشی دوباره این دوران و طی میکنی
Sahar
20 خرداد 93 11:08
خودمم تو فکر یه خواهر واسه ادرینا هستم طفلک بچه ام تنهاس دی
niloofar
پاسخ
عزیزییییییییییی. ایشالا به زودی
محبوبه مامان ترنم
25 خرداد 93 12:48
سلام نیلوفر جان. ان شاالله که حال پدرتون بهتر شده باشه. خدا را شکر که به خیر گذشت و با عمل هم ان شاالله روز به روز بهتر میشن. خیلی مواظب خودت و ارغوان کوچولو باش
niloofar
پاسخ
مرسی محبوبه جان
مامی سارا
16 تیر 93 22:41
سلام نیلوفر جون امیدوارم حال بابایی به زودی خوب بشه مراقب فرشته تو دلیت باش عزیزم
niloofar
پاسخ
مرسی سارا جون