ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

من و تو

1392/10/9 22:59
نویسنده : niloofar
823 بازدید
اشتراک گذاری

یه دنیا حرف دارم برات. یه دنیا شعر و قصه و لالایی. هرچی بیشتر باهات حرف میزنم، حرفهای تازه تری پیدا میکنم. بیشتر دوست دارم. انقدر دوست دارم که عشق تک نفره ی خودم برای یک عمرت کافیه. انقدر این عشق زیاده که هر نگرانی ای رو میتونه از دلت برونه. حتی نگرانی ... که از اومدنت ناراحتن و طبق معمول حق معرفت و تمام و کمال ادا کردن.

یه انتظارهایی داشتیم ولی نشد. قرار نیست که همه به شادی ما شادبشن. تو این روزهاست که دوست و دشمن خودشون و نشون میدن. ولی همه ی اینا فدای سرت. همین که کسانیکه پیشتن عاشقانه منتظرتن کافیه. این همه دل عاشق داری. به این فکر کن. من و بابا دست به دست هم خودمون یه کوه ساختیم پشت سرت. مبادا دلت ازکسی بگیره.

اولین خریدت شد عروسکهایی که دایی برات از کربلا آورده. خیلییییی بامزه ان. روزی رو تصور میکنم که بیای و این عروسکها رو بغل بگیری. انگشتهای ریزت و بکنی تو چشم عروسکهات و سعی کنی گوشهاشون و از جا دربیاری.

میدونی قشنگترین حسی که این روزها دارم چیه؟ این که تو هر لحظه بامنی. وقتی میخوابم. وقتی بیدارم. وقتی کتاب میخونم. وقتی شادم. حتی وقتی غمگینم. هیچوقت دیگه اینقدر به هم نزدیک نخواهیم بود. تو به دنیا میای و دنیات کم کم ازمن فاصله میگیره.

ولی دیدن این تغییرات هم حال و هوای خودش و داره. دیدن این که هنوز دوسالت نشده استقلال میخوای و برای خواسته هات سرلجبازی میذاری. این که تا سن مدرسه هرچی مامانی بگه وحی منزله. حتی بعضی وقتا حرف منو هم نمیخونی و بعدش معلم کلاس اولت میشه دانای کل. میری دبیرستان، هر روز یه تکنولوژی جدید میاد به بازار و تو انتظار داری منم پابه پای تو از همه اینا خبر داشته باشم. به جوونی که میرسی دیگه من نمیدونم شبا به کی اس ام اس میدی و تو پیامی که باعث میشه لبخند بزنی چی نوشته...

اونموقع دیگه من دارم از بیرون به تو و دنیات نگاه میکنم. باید خیلی حواسم باشه. با هر زمین خوردنی دست و پام و گم نکنم که یاد بگیری تو زندگی فقط باید رو پای خودت وایسی. هر مسیر خطایی رو هم باید برات سد کنم تا بفهمی که هر سختی ای رو نباید تجربه کرد.

با تو و دنیای تو خیلی کار دارم. خیلییییییییییییییییی

 

پانوشت: یه تبریک به گیتی عزیز بدهکارم. گیتی جون هم که از خواننده های دائمی این صفحه ست مامان شده. شیرین ترین انتظار گوارای وجودت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

رویا
9 دی 92 13:22
نیلوفرجون چقد زیبا می نویسی می دونم خیلی رنج کشیدی تا این لحظه ها رو بچشی!اما دارم بهت حسودی می کنم! وقی متن هات رو می خونم دیگه تحملم رو ازدست می دم می خوام سر به کوه و بیابون بذارم منم می خوام مامان شم خدایا..................! ولی برات خیلی خوشحالم خوشحالم که از جمع ما نازا ها خلاص شدی!انشاالله خوش و خوشبخت باشی! برام دعا کن بخدا تحمل ندارم خسته ام خیلی! خسته و تنهام!
niloofar
پاسخ
الهی بمیرم. رویا جون خیلی سعی میکنم نوشته هام طوری نباشه که کسی رو اذیت کنه. ولی بازم ببخشید. حق داری. باید خیلی بیشتر تو حرفام دقت کنم. ولی عزیزدلم نبینم طاقتت طاق بشه. خدا انقدرررر بزرگه که من و تو نمیتونیم حتی فکرش و بکنیم. خیلی وقتها بهترین چیزها رو وقتی بهمون میده که انتظارش و نداریم. اونوقت از خوشحالی میریم روی ابرا. انشااله تو هم به زودی این شادی بزرگ و تجربه میکنی دوست گلم.
غزاله
9 دی 92 13:48
عزیزم ما هم پا به پات منتظر دیدن این لحظه هاییم.ایشالا خوشیهات جاودانه باشن....
niloofar
پاسخ
مرسی خاله غزاله. کجایی تو پس؟؟؟
سحر(بانو)
9 دی 92 14:18
منم به گيتي خانوم تبريك ميگم نيلوفرجان يكدونه عمه بچه منم از اومدنش ناراحت شد چون نميتونن خوشيتو ببينن دوسدارن شاديت لنگ بزنه نيلوفرجون منم دائم به اين فكر ميكنم كه دلم ميخواد تاابد توشكمم نگهش دارم همونجا بزرگش كنم..دلم ميخواد فقط و فقط مال خودم باشه..چه مادرحسوديم بيچاره عروسم
niloofar
پاسخ
هههههههههههه میگیم ولی خودمون هم میدونیم بخاطر شادیش با هر چیزی کنار میایم. همونطوری که مادر خودمون کنار میاد.
ایدا
9 دی 92 14:22
عاشقانه های خودت و همسرت برای تمام دنیای نازنین مسافرت کافیه. هیچ کس دیگه براش لازم نیست. اینو اون زمانی که تا یه نفر میاد نزدیک کوچولوت و اون دامنت رو محکم میچسبه که نکنه ازت دور بشه حسش می کنی. مادرانه هات مبارکت باشه عزیزم. مثل همیشه کلی لذت بردم با نوشتههات
niloofar
پاسخ
امیدوارم دنیای کوچولوش دور از هر کینه ای باشه.
نغمه(مامان کسری و نیکا )
9 دی 92 15:19
واييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييخخدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت نخوندم چیشده فقط یکم از اول این پستتو خوندم خیلی خوشحال شدم اشک تو چشمام جمع شده به خدا نیلوفر جون خیلی بهت تبریک میگم گلم ایشالاه محکم تو بغل بگیرشو بوسش کنی خیلی خوشحالم واست خیلی عزیزم یه چندمدتی نت نداشتم و نشد بهت سر بزنم امروز تا دستم به نت رسید بهت سرزدم که از خوشحالی نمیدونم چی بگم فقط خدایا شکرت
niloofar
پاسخ
مرسیییییییییییی عزیزدلم. دیدم یه مدته وبلاگت آپ نمیشه. خودت خوبی؟؟؟ دختر و پسرت خوبن نغمه جون؟؟؟
صبا
9 دی 92 16:58
این بچه ها یک دنیا عشقن بخدا مراقب خودت باش راستی نگفتی نی نی مون دقیقا کی زمینی میشه گلم
niloofar
پاسخ
صبا جونم اینطوری که من حساب کردم 25 مرداد. به حساب خانم دکتر 30 مرداد
رویا
9 دی 92 17:42
نه نیلوفر جون شما راحت باشید من باید کمتر بیام اینجا! بخدایی خدا قسم برات خیلی خوشحالم ولی وقتی حست رو انقدر زیبا می نویسی، زن 90ساله ام باشه دلش نی نی میخواد! به هر حال مشکل از منه، نه از توی نازنین! منم بودم هر روز و هرشب می نوشتم مامان نیلوفر مهربون!
niloofar
پاسخ
عزیزم من اگه حس تورو درک نکنم که باید در اینجا رو تخته کنم. میدونم حسی که درونته چیه. حسادت نیست یه حس خاصه. یه جور دلتنگیه خیلی خیلی خاص. مگه خودم این دلتنگی رو حس نکردم که الان ندونم تو دل مهربونت چی میگذره. کاری که از دستم بر نمیاد رویا جون. فقط از صمیم قلب برات دعا میکنم. قبل از مامان شدنت برای آرامشت. دوست ندارم هم دوست گلی مثل تو از اینجا بره.
ماه بانو
9 دی 92 20:29
سلام نیلوفر جان...خیلی خیلی خوشحالم بابت این هدیه خدا.. ایشالا سالهای سال سالم و سلامت باشه.. یکی از دوستای نینی سایت هم هستم اشکمو در آوردی دختر
niloofar
پاسخ
به به ماه بانو خانوم. شناختمت عزیزم. مرسیییییییی.
پرتو
10 دی 92 10:53
وای نیلوفر جونم تا کجاها رفتی ها ای ول داری عزیزم ، من توی دوتا بارداریم اصلا به آیندشو بزرگ شدنش فکر نکرده بودم ولی خیلی باحاله ایشالا دفه بعدی که خدا لطفش و بهم بخشید حتمنی منم فکر خواهم کرد مواظب خودت و کنجد کوچولوت باش دوست خوبم
niloofar
پاسخ
عزیزممممممممم. انشااله به زودی به این مرحله هم میرسی گلم. اینبار دوهزار تا نقشه برای فرداش میکشی.
بهاره د
10 دی 92 16:27
نیلوووو نمیخوام تو این شرایط ناراحتت کنم ولی دیگه داره باورم میشه نمیده نمیخواد که بده خستم خیلیییییییی
niloofar
پاسخ
اینطوری نگو بهار. باید یه راهی داشته باشه
زهرا سانا
10 دی 92 16:28
سلام نیلو جونم مهم خودتی و بابایی و پدر و مادرتون که حتمااا خیلی خوشحالند مواظب فندقی باش در مورد ازمایشا هم عجله نکن به این زودی نمی خواهم بروم آز هر وقت تونستی بگذار
niloofar
پاسخ
مرسی گلم
fariba
10 دی 92 21:28
الهی کور شه هرکی نمیتونه نینیت ببینهبذار بسوزنه ک .. حسابی
niloofar
پاسخ
هستی
10 دی 92 22:55
سلام مامان نیلوفری. قربون خودت و نی نی بشم. معلومه که نگران هیچی نیست. چون قبل از مامان و بابای گلش که مثل کوه پشتشن یه خدا به بزرگی بی انتها داره . ایشالا خداش پشت و پناهشه. تازه علاوه بر مامان بزرگ و دایی و خاله بقیه عزیزانی که برای اومدنش خیلی انتظار کشیدن کلی خاله ی وبلاگی داره که روزشماری می کنن بیاد و عکس خوشگلش بیاد تو وبلاگ و هی خاله ها با قربون صدقه هاشون بخورنش ایشالا میاد و همه کارایی که تمام این سال ها رویای اجرا شو برای عزیزدلت داشتی و انجام میدی گلم
niloofar
پاسخ
مرسیییییییی هستی عزیزم. انشااله
نرگس شیراز
11 دی 92 9:37
چــــــــــــــــــــــــــرا ناراحت بشن من که وقتی اطرافیان فهمیدن حامله شدم از خوشحالی خواهر شوهرم نمیذاشت هیچ کاری بکنم مادرشوهرم هم تا دو ماه بعد از تولد سینا غذا میپخت برام میاورد همین کارا رو کردن که من 20 کیلو اضافه کردم تازه خواهر شوهرم میگه من دختر میخوام یکی دیگه میگم مگه مسابقس که یکی دیگه
niloofar
پاسخ
خدا حفظشون کنه. انشااله رابطه تون همیشه همینطور گرم و دوستانه باشه.
لیلا
11 دی 92 10:36
بیخیاااااااااااااااال ....... این همه انتظار کشیدید ، این شادی گوارای وجودتووووونن ..... لذتش رو ببر که تک تک این ثانیه ها برنمیگردن عزیییییییییییییییزم ..... بقیه رو بسپار به خدا .... ما هم منتظریم
niloofar
پاسخ
توکل بر خدا که خودش از همه بزرگتر و قادرتره. مرسی لیلا جون
زهرا
11 دی 92 14:47
عزیزم حست رو خیلی دوست خیلی زیبا مینویسی خوشبحال نی نیت که مامان به این نازی داره
niloofar
پاسخ
لطف داری زهرا جون
مامان خانومی
11 دی 92 21:53
سلام عزیزم خوبی؟ خوب دیگه کشور من و ادماش اینجوری میگردن میدونی خسته شدم حال و حوصله ندارم از بس انتظار خداجونم تا کی
niloofar
پاسخ
بی قراری نکن دختر. خدا قهرش میگیره. یه کم دیگه صبر داشته باش
شیما
12 دی 92 17:03
نیلووووووووووووووو الهی که همیشه خوش و خوشبخت باشی
niloofar
پاسخ
مرسی شیما جون
مانلی
13 دی 92 10:33
خوش به حال این جوجه که مادر نازنینی مثل تو داره . دلش آرومه که همیشه یکی هست پا به پاش قدم برداره عزیزممممممممممممممم دوستون دارم نه یکی نه دو تا .. خیلی دیگه . خیلی . گیر نده
niloofar
پاسخ
عزیزممممممممممممممممممممم من عاشقتم
گیتی
14 دی 92 13:14
فدات بشم عزیزم .مرسی از اینکه به یادم بودی. نیلو جونم اصلاً فکرشم نکن فدای سرت بعضی از آدما اصلا لیاقت اینکه بهشون فکر کنی و ندارن فقط به روزهای خوبی که در پیشو روت فکر کن.
niloofar
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم. مبارکت باشههههههه
نویسنده منم یه هدیه میخام از خدا
14 دی 92 19:02
عزیزدلم خواهرنازم نیلوفرجانم خیلی مراقب این فسقلی باشا من فقط به خاطر شما وبمو روشن کردم.بوس
niloofar
پاسخ
مرسی خانوم خانوما.
ساره
14 دی 92 20:32
چه زیبا مینگاری برای مسافر کوچولوت که اونم واسه دیدن مامان ماهی چون نیلوفر جان لحظه شماری میکنه... به سلامتی بارداریت رو سپری کنی عزیزم...
niloofar
پاسخ
لطف داری عزیزدلم.
سحر
14 دی 92 23:18
niloofar
پاسخ
عزیزممممم