ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

چهارمین ماه باهم بودن

1392/11/24 10:47
نویسنده : niloofar
743 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز سیزده هفته رو پشت سر گذاشتی و وارد ماه چهارم شدی. یعنی با هم دیگه وارد این ماه شدیم. من و تو. می بینی از همین الان قدمهامون یکی شده. بیشتر کارهامون و باهم انجام میدیم. من که غذا میخورم نوبت به تو میرسه و باید به پهلوی چپ بخوابم. بیشتر لباسهام برام کوچیک شده. منم پا به پای تو دارم سنگین میشم. درد سینه هام هم نشون میده غذای دوران نوزادیت داره آماده میشه. هنوز حرکتات و حس نمیکنم ولی میدونم که هستی. هر وقت که زیر دلم میگیره. هر وقت که معده درد تا صبح بیدار نگهم میداره تا همنشین بی خوابی تو بشم. هر وقت که دلم برای یه لباس دخترونه غنج میزنه.

من و شریک خنده هات کردی. از وقتی اومدی خوشروتر شدم. بی خیالتر شدم. ولی یه وقتهایی هم هیچی خوب نیست.  خود به خود به هم میریزم. حسم درد داره. قلبم درد داره. نمیدونم چرا. دلیلی برای این تلاطم ندارم ولی این تنها چیزیه که نمیخوام با تو شریک باشم. بذار همه این بیقراریا فقط و فقط مال من باشه. هرچی که باشه زیر چتر وان یکاد رنگ میبازه.محو میشه و میره و بازم من میمونم و تو میمونی و یه دنیا حس های رنگی. انگار یکی هزار تا بادبادک دنباله دار و ول کرده تو آسمون خیالم. رو یکی از بادبادکها عکس صورتت افتاده. یه صورت گرد با چشمهای درشت و گونه های برجسته و لبهای غنچه.

یکی دیگه از بادبادکها داره دامنهای چین چینت و نشون همه دنیا میده. رنگابرنگ و کوتاه. هر کدومش یه کف دست بیشتر نیست. عین لباس عروسکها. دم بادبادکها تو آسمون میرقصه و دل من محو تماشای تو و لباسهای قشنگت میشه. انگشتهای کوچیکت و میبینم که برام تکون میدی. مثل اون روزی که تو مانیتور جلوی دهنت گرفته بودی و مثل نقطه های سفید دیده میشد. دوست دارم نخ این بادبادکها رو بکشم تا تو رو بغل بگیرم. از ته دل ببوسمت و تنت و با ولع بو بکشم. عاشق این بوی دلنشینم.

چقدر داشتنت و خواستم. چقدر داشتنت قشنگه. نمیذارم ابرهای ترس این آسمون قشنگ و تیره و تار کنه. این یه دنیای کوچیکه که واسه خودم و خودت ساختم. یه حریم امن امن. حتی خورشید هم نباید بیشتر از  حدش بتابه. اینجا مال من و تواه. نمیدونم تا کی. شاید تا آخر دنیا. شاید هم فقط تا وقتی که پاتو بذاری زمین.

 

پ.ن: این روزها یه کمی دلم آشوبه. هیچ دلیلی هم نداره. میدونم درست میشه. دوست ندارم این متن و ادامه بدم. میترسم تلخش کنم.

پ.ن: طول سرویکس و تو گزارش سونو زدن 27m. امیدوارم کار به سرکلاژ و استراحت مطلق نرسه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

پرتو
24 بهمن 92 10:56
انشاالله هفته های باقیمونده رو هم به راحتی بگذرونی عزیزم ، خواهشن بی خیال فکرهای منفی شو ، حیف این دوران نیست که فکرت و مشغول چیزای دیگه کنی ، احتمالش هست سرکلاژ شی البته امیدوارم نیاز نداشته باشی گلم ، مواظب خودت و کوچولو باش
niloofar
پاسخ
مرسی پرتو جون. سرکلاژ مهم نیست. مهم خوابیدن تو خونه ست. خیلی بده
شیما
24 بهمن 92 11:34
نیلو جون فکر میکنم این حس و حالت طبیعیه و به خاطر بارداریته ولی تا میتونی از این دورانت لذت ببر چون کم کم داره تموم میشه ایشالا که نیازی به استراحت و سرکلاژ نداشته باشی ولی اگر هم دکتر گفت نگران نشو اینم یه مرحله ایه و زود میگذره خدا پشت و پناهت باشه
niloofar
پاسخ
انشااله. آره شیما. فک کنم هورمونهام قاطی کردن خخخخ. یه مدته میگذره. بوووس
سحر
24 بهمن 92 11:56
نترس نيلوجونم..اين ترسها براي ماها طبيعيه..ولي الكيه..بيخيال باش و لذت ببر..سه ماهه دوم كمخطر ترين و لذت بخشترين دوران بارداريه..تااخر ماه چهارم احتمالا اولين حركات نيني رو حس ميكني مث بال زدن پروانه زير پوستت مث حركت ماهي..مث نبض..اگراينهارو فهميدي بدون نينيت داره وااست دست تكون ميده قلنچ ميگيره خودشو ميكشه و گوله ميكنه... سركلاژم معمولا سه ماهه اول لازم ميبينن تو كه گذشتي..نترس و اذت ببر سه ماهگي دخملتم مبارك
niloofar
پاسخ
حتی تصورش هم قشنگه. حرکتش و تو سونو به وضوح میشد دید. خیلیییییییی دلنشین بود. مرسی سحرجان
باران
24 بهمن 92 11:56
عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سیر نمی كند. روز ولنتاینت مبارک عزیزم پیشاپیش روز عشقو به تو وعشقات تبریک میگم الهی برات زنده باشن وتوبهترین مامان عاشق دنیا همیشه بهشون عشق بورزی وهمینطور عشق دریافت کنی بووووووووووووووووس از بهترین مامان دنیا
niloofar
پاسخ
مرسییییییی باران گلم که انشااله به زودی بهتریییییییین مامان دنیا هم میشی
مامان دونه سیب
24 بهمن 92 12:28
وای نیلوفرم تو رو خدا برو سرکلاژ کن خدا دخملتو برات نگه داره عشقم
niloofar
پاسخ
مهسا جون باید تا شنبه صبر کنم ببینم دکتر چی میگه. فقط دوست ندارم استراحتی بشم. من طاقت خونه موندن ندارم
غزاله
24 بهمن 92 12:29
نیلوفرم با همه دل نوشته هات حس یکی بودن دارم انگار تو جزیی از منی.با هر شادی تو از صمیم قلب شاد شدم و با هر نگرانیت لرزیدم.دلتو روشن نگه داشته باش که باید روشنی بخش بشی در اینده.باید از همین الان معلم بودنو تمرین کنی که هر زنی بدون شک بزرگترین معلمه برای هر کودکی که زاده میشه.باز هم ازت میخوام که بی قراری ها و ترسهاتو بسپاری به همه بادهای سرد زمستون.
غزاله
24 بهمن 92 12:34
نیلوفرم با هر دل نوشتت بیشتر به یکی بودن حسامون پی میبرم.انگار که جزیی از وجودمی.با هر شادی تو از صمیم قلب شاد شدم و با هر نگرانی و غصت به خودم لرزیدم.عزیزم به روزهای خوش اینده دل روشن نگه دار که باید روشنی بخش باشی.باید از همین الان معلم بودنو تمرین کنی که بی شک هر زنی بزرگترین معلم برای هر کودک زاده شده است.باز هم میگم که همه نگرانیا و ترس هاتو بسپار به بادهای سرد زمستونی و ی نفس عمیق امیدوار بکش.دعای ما بدرقه تو و فرشته تو دلیته.
niloofar
پاسخ
آره غزاله جون. چه خوب نوشتی. از الان باید تمرین کنم که یادش بدم تو این زندگی چطور سرپا وایسه و از خودش دفاع کنه.
زهرا
24 بهمن 92 12:46
انشاالله همه چیز به خوبی و سلامتی میگذره نگران هیچی نباش مامان گل
niloofar
پاسخ
مرسی سانا. انشااله
ناديا
24 بهمن 92 14:12
چقدر خوشگل حستو تعريفي کردي عالي بود با اجازه منم باهاتون اومدن توي دنياي دونفريتون دست خودم نبود يهويي شد ببخشيدنگران چي هستي بيخيال خوش باش حيف اين دوران ني زودي ميگذره بعدها وقت داري نگران بشي انشالله نياز به استراحت مطلق نداشته باشي عزيزم يه عالمه ماچ ريز براي بانوگلي و ني ني مخملي
niloofar
پاسخ
مرسی نادیا جون. به این دنیای کوچیک خوش اومدی
نیلوفر جون
24 بهمن 92 14:53
niloofar
پاسخ
الان رو ابرایی نیلوفر نه؟؟؟ رفتی نینی رو دیدی تا یه ماه شارژ شارژی.
مامان دونه سیب
24 بهمن 92 17:55
بابا این همه تحمل کردی اینم روش به خاطر ارغوان جونم تحمل کن تو رو خدا
niloofar
پاسخ
عسیسممم. چشممممم. مرسی گلم
ازاده مامان آرتین
24 بهمن 92 19:02
ایشالا 9 ماه بارداری خوب و راحت بدون هیچ مشکلی داشته باشی
niloofar
پاسخ
انشااله آزاده جون. انشااله
نغمه سرا
24 بهمن 92 21:10
سلام نیلوفر جان؛ مامان مهربون مواظب خودت ارغوان دخملک زیبایت باش سوره حمدو توحید بخوون بهت آرامش میده آیه الکرسی بخون آروم میگیری من امروز تهران بودم رویان .1فروردین جواب ژنتیکمم آماده میشه انشالله خدا بخواد بعد از عید بعد از 3پری میرم رویان عزیزم مواظب خودت وبار شیشه ایت باش میدونی که چقدر سختی کشیدی!؟............
niloofar
پاسخ
آره نغمه جون واقعا راه سختی بود. شایدم واسه همینه که دلواپسی هام یه وقتی زیاد میشه. انشااله تو هم به سلامتی بری و وارد سیکل جدید بشی. موفق باشی دوست عزیز. ممنون از پیام قشنگت
سحر
24 بهمن 92 23:51
اره منم حركات نينيمو تو سونو اولي قشنگ يادمه دستاي كوچولوشو ضربدري گذاشته بود رو صورتش..وقتي بزرگتر ميشه ديگه نميشه كاملشو تو سونو ديد براهمين من قشنگترين تصويري كه ازش ديدم همون سونو ان تي اخر سه ماه بود..يه شيكم گنده هم داشت..درست مث گلابي..خواهرم دعوام ميكرد وقتي ميگفتم مث گلابي..ولي واقعا عين گلابي بود..راسي دخملي من سيزده هفتگي خودشو زير پوستم نشون داد صبح بعد از بيدارشدنم..پس از حالا برو تو نخ اررغوان كوچولوي ده سانتي
niloofar
پاسخ
خخخخخخخخخخخخ آره شکمش خیلییییی بامزه بود. قلمبه. من هنوز هیچی حس نمیکنم. منتظرم ببینم کی رخ نشون میده خخخخ
رویا
25 بهمن 92 12:36
سلام نیلوفرجون خودش داده خودشم حافظشه!نگران نباش بسپر به ارحم الراحمین برای تمام این لحظه لحظه های خوشت خوشحالم!
niloofar
پاسخ
مرسی رویا جون. خیلی لطف داری
ثمره
25 بهمن 92 17:02
سلام نیلوجونم...مواظب خودت باش....ایشالله این دوران بسلامتی بگذرونی،ازاحوالات دخمل طلایی بگو
niloofar
پاسخ
چشم خاله ثمره جون
مامی سارا
25 بهمن 92 17:26
نیلوفر جون چقدر احساساتت قشنگه گلم این تغییر اخلاق طبیعیه میدونم از وقتی تکوناشم حس کنی دیگه لبخند از رو لبات کنار نمیره انگار داره باهات حرف میزنه دیگه تنها نیستی تازه نظر هم میده وقتی میری مهمونی تا چشمش به فامیل میوفته شیطونیاش شروع میشه تکوناش بیشتر میشه ناخداگاه لبخند رو لبات میشینه عزیزم مراقب خودت باش استراحت بیشتر کن تا خدایی نکرده سرکلاژ نشی براتون آرزوی بهترینا رو دارم
niloofar
پاسخ
حتما عزیزم. آره واقعا همینطوره. البته هنوز به حس تکونهاش مونده ولی مطمئنم توی جمع خییلی واکنش نشون خواهد داد. زندگی با حضورش خیلییییی قشنگه
مامان صدیقه
26 بهمن 92 7:42
سلام عزیزم من هفته 26 بارداری هستم.هفته دوازدهم که بودم گفتن باید سرکلاژ بشی.منم نگران بودم آخه شاغل هستم.ولی خدارو شکر تو هفته چهاردهم رفتم سونو دکتر گفتش که دهانه رحمت خوبه نیازی به سرکلاژ نداری.ولی اگه شد هم که نیازی به استراحت مطلق نیست.
niloofar
پاسخ
مرسی دوست عزیز. آره سرکلاژ یه دفعه خیال ادم و راحت میکنه
الی
26 بهمن 92 8:53
خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای این حس قشنگت
niloofar
پاسخ
مرسیییییییی عزیزم.
ایدا
26 بهمن 92 9:48
من شنیده بودم سر کلاژ تو ماه های اول هست اگر نیاز باشه!! ایشالله نمیشی استراحت مطلق!! خدا رو شکر که نی نی سالمه!! ارغوان خوشگلومون!! زودی بیا که اینجا کلی آدم منتظ دیدن روی ماهت هستند
niloofar
پاسخ
مرسی آیدا جون. سرکلاژ تو ماه سوم و چهارم انجام میشه گلم.
ناديا
26 بهمن 92 21:37
نلوفر جوني خصوصي بانو
مریم.خلوت مادرانه
27 بهمن 92 10:04
نیلو جونم حست خیلی،قشنگه امیدوارم ماها هم بتونیم تجربش کنیم،حساس نشو گلم امیدت به خدا باشه اصلا نگرانی به دلت راه نده گلم انشالله نیاز پیدا نمیکنی به سرکلاژ بچه خودش میره بالا
niloofar
پاسخ
مرسی مریمی. انشااله به زودی این حرفها رو از زبون خودت میشنوم
ایدا
27 بهمن 92 14:24
ای عشق!! من چندمین هستم!! ای عشق از مرگ برگرد(منو از مردن نجات بده) ای عشق منو از مردن نجات بده و به یک علتی(به یک بهانه ای) بیا و وارد دنیای من شو!! ای عشق بیا و از من فرار نکن و به یه بهانه وارد زندگی من شو ای عشق بیا و در دستان من قرار بگیر و به من قدرت بده. و تکرار می کنه اولی به زبان روسی و سومیش لاتینه که من نمی دونم. این معنی اهنگ وبلاگته عزیزم
niloofar
پاسخ
این و میدونم عسیسم. اتفاقا بخاطر معنی قشنگی که داره مناسبتی گذاشتم
سودابه
27 بهمن 92 14:52
عززم چش رو هم بذاری این روزای پر استرس تموم میشن و به این روزا با یاد خاطره ای که نبخند رو به لبت مینشونه نگاه میکنی..
niloofar
پاسخ
انشااله.
ساره
30 بهمن 92 7:27
الهی چرا مامی نیلوفر ما نگرانه؟ از این ایام نهایت لذت رو ببر و با ذکر لا حول ولا قوة الا باالله ترس و دلهره رو از خودت دور کن عزیزم... عاشق قلمت هستم و اون طرز صحبت کردنت با دخمل نازت
niloofar
پاسخ
یه چیزهای کوچولوییی بود که خدارو شکر برطرف شد
آیسان مامان ماهان
1 اسفند 92 8:44
نیلوفر جونی سلام عزیزم خوبی؟؟ خدایی مدل نوشتنت و احساستو چنان درک میکنم که انگار خودم درگیر این حس و حالم........
niloofar
پاسخ
عزیزمممممممممم مرسی که وقت میذاری آیسان جان
آیسان مامان ماهان
1 اسفند 92 8:46
عزیز دلم خیلی طبیعیه که گاهی د ل درد بگیری و گاهی دلشوره،،اینا رو به فال نیک بگیر و از این دوران نهایت لذت رو ببر، دلشوره ها رو تبدیل به عادت تو خودت نکن،دورشون بریز و خوش باش
niloofar
پاسخ
چشم دوست گلم.
آیسان مامان ماهان
1 اسفند 92 8:49
نیلوفر جونی چنان از وصف دخترونه و اون دامن چین چینی کوچولو میگی که دل منم غنج میره برا دختر دار شدنداری تحریکم میکنیا دخترررررررررررر
niloofar
پاسخ
مگه بده دختر. خوب سنی نداری که. بده ماهان یه خواهر داشته باشه؟؟؟