ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

روزهای اول تولد

1393/6/1 21:20
نویسنده : niloofar
871 بازدید
اشتراک گذاری

از همون لحظه ی اول دوست داشتنی و خوردنی بود. خیلیییییییی ناز و ملوس. بی دردسر و پوستش مثل برف سفید. قرار بود روز پنج شنبه که ارغوان سه روزه میشد ببریمش برای چکاپ. اول صبح رفتیم مرکز بهداشت محل مامان اینا برای آزمایش غربالگری تیروئید و بعدش هم راهی بیمارستان شدیم. خانم دکتر ممیشی دخترم و ویزیت کرد و براش آزمایش چک زردی نوشت. اون روز از صبح صورت دخترم زرد شده بود. حتی چشماش. برای اینکه موقع آزمایش دادن اذیت نشه سریع پوشک ارغوان و عوض کردم و بهش شیر دادم تا خوابش ببره برای همین نوبت نمونه دادنمون عقب افتاد.  تا جواب آزمایش آماده بشه خانم دکتر رفته بود و دکتر جایگزینش آقای عرب حسینی دستور بستری داد. زردی دخترم به 13.8 رسیده بود. خیلی ناراحت بودم. دلم بدجور تاپ تاپ میکرد. بی طاقت شده بودم. دلم نمیاومد بستریش کنم. دوست داشتم دخترم و بغل کنم و برم خونه. همه ی خونه رو پر از مهتابی کنم و خودمون دوتا رو تو خونه قرنطینه کنم تا ارغوان دوباره همونطوری سفید شه ولی بیمارستان نمونه. دلم نمیاومد دوباره ازش نمونه خون بگیرن و روی دستش و کبود کنن. ولی چاره دیگه ای نبود. تخت خالی نبود. تا ساعت سه و نیم صبر کردیم که یه اتاق خالی شد و رفتیم تو بخش NICU. سریع کاناپه و باز کردن و روش ملافه کشیدن که من استراحت کنم و ارغوان و بردن که زیرش و تمیز کنن و لباسهاش و دربیارن که بذارنش تو دستگاه. دستگاهش یه مستطیل شیشه ای بود با دوردیف 5تایی مهتابی که از بالا و روبرو نور میداد داخل دستگاه. دورش رو هم یه پرده ی دولای سفید و صورتی کشیده بودن.

همین که چشم بند و زدن رو صورت ارغوان و گذاشتنش تو دستگاه شروع کرد به بیقراری. میخواست کش روی صورتش و بکنه. یه کمی تقلا کرد و زود خسته شد و خوابید.

مامان و خواهرم و برادرم اومدن و برای من لباس راحت و برای ارغوان پوشک آوردن. به همراه ناهار و میوه. از صبح که زده بودیم بیرون گرسنه مونده بودم. سریع غذا خوردم و دراز کشیدم روی کاناپه تا استراحت کنم. شوهرم هم تا 12 شب پیشمون موند. هر دوساعت یه بار باید ارغوان و میاوردم بیرون که شیر بخوره و بدنش یه کمی خنک بشه. توی دستگاه واقعا گرم بود و تن و بدن بچه داغ داغ میشد. ارغوان سه چهاربار خیلی بدعنقی کرد و دوساعتی طول کشید تا بتونم دوباره بذارمش توی دستگاه. همین که میذاشتمش یا چشم بندش و می بستم شروع میکرد به گریه و ناله و با دستاش دنبالم میگشت. انقدر عصبی میشدم که دیگه طاقت نمی آوردم. دوباره بغلش میکردم که آروم شه. فرداش هم که درصد بیلی روبین خونش به 10.6 رسید مرخصش کردن و دوباره رفتیم خونه مامان.

شوهرم یه قربونی برای ارغوان داد و تا روز جمعه که میشد دوازدهمین روز تولدش خونه مامان موندیم. روز جمعه هم که عمه ها و عموهای ارغوان براش جشن گرفته بودن اومدیم خونه خودمون. خیلی خوش گذشت. برای کوچیکترین نوه خانواده یه جشن خیلی قشنگ گرفتن که خیلی هم خوش گذشت. همه برادرشوهرام و خواهرشوهرام و خانواده هاشون اومده بودن. از طرف ماهم فقط مامان و خواهرم بودن. همه خیلی زحمت کشیدن اونروز. خیلی خسته شدن. دست همه درد نکنه. دست مامانم، شوهرم، خواهرم، برادرام، برادرشوهرام و خواهرشوهرام. یه بوووووس محکم برای همه شون.

از اونروز کلی هم عکس گرفتیم که وقتی این فسقل خانم بزرگ شد ببینه چقدر برای همه عزیزه. دخترم هنوز یه کمی زردی داره. انشااله به زودی این زردی هم برطرف شه تا خیالمون راحت شه. این حس و این روزهای قشنگ و برای همه منتظرها آرزو دارم.

پسندها (6)

نظرات (24)

میلاد اهورا
1 شهریور 93 22:20
سلام وب عالی داری کاملترین مجموعه دانستنیهای دوران بارداری دانلود از طریق فروشگاه اینترنتی اهورا به آدرس زیر: daramadinternet.rozblog.com موفق باشید میلاد اهورا مدیریت فروشگاه اینترنتی اهورا
آرام
2 شهریور 93 0:49
نيلوفر جونم يه دنيا بهت تبريك ميگم، بي نهايت برات خوشحال شدم عزيزم😘
niloofar
پاسخ
مرسی آرام جون. بووووس برای بهار کوچولو
ماندانا
2 شهریور 93 1:19
قدمش مبارك باشه اين فرشته ى ناز و كوچولو
niloofar
پاسخ
مرسی ماندانا جون
ﺳﺤﺮ
2 شهریور 93 8:27
ﭼﺮﺍ ﺑﺴﺘﺮﯾﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺻﺪ ﺯﺭﺩﯼ ﺍﺩﺭﯾﻨﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﯾﻪ ﻗﺮﺹ ﺭﯾﺰ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﺮﺩ ﺍﻭﻣﺪ ~ﺍﯾﯿﻦ...ﺯﺭﺩﯾﻮ ﺍﮐﺜﺮ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ،ﮔﻠﻢ ﺩﺧﻤﻠﯿﺘﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﻣﺎﻫﮕﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ ﺑﺎ ﻫﺮﮔﺮﯾﻪ ﺑﻐﻠﺶ ﻧﮑﻦ ﯾﺎ ﺑﻬﺶ ﺷﯿﺮﺑﺪﯼ ﮎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ،ﻣﻦ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﯾﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺷﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻻﻥ ﯾﮑﺪﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯﻡ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ ﭺ ﻧﻖ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﻤﻦ ﺑﭽﺴﺒﻪ ﻭ ﺷﯿﺮ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺗﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭﺷﻪ..ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﻣﺎﻫﮕﯽ ﻋﺎﺩﺗﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﺳﺨﺖ ﻧﺸﻪ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ
niloofar
پاسخ
سحر جون خیلی زرد شده بود. خودم هم ترسیدم. چه قرصی دادن بهش؟؟ اسمش و برام مینویسی؟؟؟
مامان صدیقه
2 شهریور 93 9:07
سلام نیلوفرجون.ماهان منم روزای اول زردی داشت و بستری بود.خاطراتت رو که خوندم یاد اون روزای سخت افتادم.ایشالا که قدمش برات خیر باشه
niloofar
پاسخ
مرسی صدیقه جان. لطف داری
مریدا
2 شهریور 93 12:03
نیلو جونم یه دنیااااااااااااااااااااااااااا تبریک روی دختر ماهت رو ببوس انشاله در کنار هم همیشه شاد و خوشبخت باشین
niloofar
پاسخ
مرسیییییییییییییییییییی مریدا جون.
آرام
2 شهریور 93 12:31
سلام نیلوفر جان بهت تبریک میگم ان شاءالله عروسی دختر گلت رو ببینی همیشه سالم و خوشبخت در کنار هم باشید سه نفری
niloofar
پاسخ
مرسییییییییییی آرام جون. انشااله به زودی قسمت خودت خانمی
بــــــــــــاران
2 شهریور 93 13:22
عزززززززززززیزم طفلیمنو باش خوشحال شدم که خداروشکر بالاخره یه نی نی نرفت تو دستگاه به خاطر زردی واقعا چرا همه بچه ها زردی رو دارن/من میترسم مخصوصا پسر میگن زردیش بیشتر میشهخداروشکر که مرخص شده انشاالله زود دوباره لپ هاش گل میندازه
niloofar
پاسخ
عزیزم هیچ فرقی نمیکنه دختر یا پسر. ایشالا نینیت زردی نمیگیره گلم.
لیلا
2 شهریور 93 14:22
واااااااااااااای نیلو تعریف می کنی چه عشقی می کنم . چقدر رویایی هست روزهای وصال بعد اون همه جدایی .....مبارکه . دست همه هم درد نکنه که این روزها رو واست قشنگتر کردن . شکرخدا بهتره . زردی مال همه بچه هاست . خوش باشی مادر مهربوووووون . دوستتون دارم
niloofar
پاسخ
لیلا جون بیشتر از این بابت خوشحالم که خودت هم به زودی همه این روزهای قشنگ و لمس میکنی. خدا نگهدار خودت و نینیت باشه
ﺳﺤﺮ
2 شهریور 93 15:17
ﺑﺨﺪﺍ ﺍﺳﻢ ﻗﺮﺻﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺲ،ﺑﺰﺍﺭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺍﺩﺭﯾﻦ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﺕ
niloofar
پاسخ
ممنون سحر جون. دستت درد نکنه
مامان عاطفه
3 شهریور 93 1:07
ارغوان جونم قربونت برم خانمی شما برای همه عزیزی
niloofar
پاسخ
لطف داری خاله
مه‌ناز
3 شهریور 93 8:12
نيلويي تو براي اينكه ارغوان زردي نگيره تو بارداريت عرق كاسني هم خورده بودي؟ اصلاً ربطي داره به گرمي سردي خوردنمادر؟؟؟ نيلو نيلو ارغوان ماشالا هزار ماشالا خيلي ناز و تودل برو هستش خدا همتونو سلامت نگه داره.
niloofar
پاسخ
مرسی مهناز جون. آره کاسنی خورده بودم. هم کاسنی هم خاکشیر
رها (خاطرات انتظار)
3 شهریور 93 9:55
سلام مامان نیلو خوشحالم که خوشحالی و داری از این روزها لذت می بری خدا رو هزار مرتبه شکر عزیزم ارغوان جون و از طرف من ی بوس آب دار بکن خیلی دوست داشتنی و خوشگله خوشحالم که حالش خوبه خوبه برای من هم دعا کن نیلو جان ی سوال داشتم شما سلکسان و یا هپارین رو تا روز آخر زدید یا نه؟؟؟؟
niloofar
پاسخ
مرسی رها جون لطف داری گلم. نه هپارین و تا آخر ماه هفتم زدم عزیزم
شیما
3 شهریور 93 10:56
عزیزمممممممم خدای مهربون همیشه حافظ و نگهدارش باشه ایشالا به زودی زردیش کامل از بین میره
niloofar
پاسخ
ایشالا. دعا کن شیما جون. هنوز زرده بچه م
ادی
3 شهریور 93 14:13
درکت میکنم.روز سوم که زردی کیاوش 16 بود!!!!! لحظه ای که ازم جداش کردن گذاشتنش تو دستگاه چقدر بد بود..... خدا رو شکر که الان جفتشون تو بغلمونن عزیزم.همیشه سلامت باشی هم خودت هم گلدخترت
niloofar
پاسخ
ممنون ادی جون. امیدوارم هیچ بچه ای هیچوقت مریض نشه. هیچیییییییییی هیچییییییییییی مریض نشه
ﺳﺤﺮ
3 شهریور 93 17:28
ﮔﻠﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﺎﺭﺑﻨﻪ ﺟﻮﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﻭﻡ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺑﯿﻤﻪ ﺍﺵ ﺍﺻﻦ ﺍﺳﻢ ﻗﺮﺻﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺲ،ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﻗﺮﺹ ﺭﯾﺰ ﮔﻠﺒﻬﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺶ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻣﺸﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﺏ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ،،~ﻧﺞ ﻋﺪﺩ ﺍﺯﯾﻦ ﻗﺮﺹ ﻣﻌﺎﺩﻝ~ﻧﺞ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺏ ﮐﺮﺩ ﺯﺭﺩﯾﺸﻮ ﺍﺯ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺏ~ﺭﺱ ﺑﺒﯿﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ
niloofar
پاسخ
مرسی سحر جونم. زحمت شد برات گلم
shirin
3 شهریور 93 17:40
مرسی نیلویم بوسسسسسسس برای خودت و دختر گلت عشقم ممنونم از تعریفی که از اتاق دخملیم کردی خیلی لطف داری مهربونم
niloofar
پاسخ
عزیزم خوب تعریف هم داره سلیقه ت. واقعا قشنگ شده
نازنین
4 شهریور 93 2:48
عز دلم مان دلربا دختر ناز و خوردنی و دوست داشتنیت رو قربان برممممممممممممممممممممممم چقده نازه ماشالله مبارکهههههههههههههههههههههههههههههههههه خدا رو شکر که الان همه چی خوبه امیدوارم تا همیشه دختر نازت سلامت و شاد کنارتون روزهای خوبی رو براتون رقم بزنه عزیز دل من یکم نفس بکش تا بعدش بیایم دیداررررررررررررر
niloofar
پاسخ
سلامممممممم خاله نازنین چشمات قشنگ می بینه عزیزمممم. روی ماه پریا جون و از طرف ارغوان کوشولو ببوس عشقم
مژگان
4 شهریور 93 8:46
سلام عزیزم، تولد فرشته نازنینتون مبارک باشه چقدر این روز بستری شدن ارغوان شبیه به داستان منه رهام هم دقیقا با بیل 13.8 دستور بستری گرفت و ما هم 3-4 ساعتی معطل شدیم تا تخت خالی گیرمون بیاد خدا رو شکر که زردیش برطرف شد ایشالاکه همیشه شاد و سلامت باشه و خدا براتون حفظش کنه عزیزم این روزا خودت اصلا گرمی و مواد غذایی رنگی مثل زرد چوبه و زعفران و کاچی نخور و روزی یه لیوان عرق کاسنی، لیموشیرین بخور ایشالا که این یه ذره هم به زودی برطرف می شه راستی بعضی دکترا شیر خشت هم برای بچه تجویز می کنن که ملینه و باعث می شه زودتر زردی دفع بشه
niloofar
پاسخ
مرسی مژگان جون از راهنماییت.. فعلا دارم بهش بیلی ناستر میدم.ایشالا زودتر خوب شه که خیالم راحت شه
مانلی
4 شهریور 93 19:25
ایشالا الان دیگه زردی ارغوان برطرف شده باشه روی ماه دختر خوشگل نازدارتو می بوسمممم
niloofar
پاسخ
مرسی خاله مانلی. هنوز یه کوشولو مونده این زردی پلید
بابا و مامان
5 شهریور 93 8:24
عزیز دلم تولدت مبارک
niloofar
پاسخ
مرسییییییی عسیسمممم
مامانی ماهان جون
6 شهریور 93 9:49
شلااااااام شلاااااام ارغوان نازنیییییییییییییییییینممممممممممممممممروزت مبارک دخمل کوشولوی نااااااااششش
niloofar
پاسخ
آره دیگه ما هم باید روز دختر و جشن بگیریم خاله جون
مامانی ماهان جون
6 شهریور 93 9:54
خوشحالم که به سلامتی و با یه جشن مفصل و قربونی به خونه برگشتین..ایشالله همیشه کنار هم و سلامت باشین
niloofar
پاسخ
مرسی خاله آیسان جون. جات خالی بود واقعا
درآرزوی مادرشدن
7 شهریور 93 11:36
خوشابه سعادتت به آرزوت رسیدی
niloofar
پاسخ
عزیزم ایشالا به زودی تو هم به خواسته ت میرسی. اونوقت میشی خوشحالترین مامان دنیا