اینارو من می فهمم
دوباره بی خوابی، دوباره ترافیک، دوباره کلاچ و ترمز و آخرشم مطب. ساعت 8 صبح وقت داشتم ولی نزدیک 11 بود که موفق شدم دکتر و ببینم.
وقتی مجبوری اینجا چند ساعت منتظر بمونی یقین پیدا میکنی که نازایی گناه نیست. هم یه خانم چادری ممکنه درگیرش بشه هم یکی مثل من. هم تهرانی هم شهرستانی. هم چاق هم لاغر.
یه وقتهایی خانمهایی هم هستن که ظاهرا مشکلی ندارن و به قول خودشون اومدن فقط برای محکم کاری یا نشون دادن آزمایش. بعد که پرونده سنگین توی دستت رو میبینن شروع میکنن به سوال پرسیدن و با هر سوالشون نگاهشون سنگین تر میشه.
اینجا یه اتاق انتظار کوچیک داره که یه درش به راهرو باز میشه، یه درش به مطب دکتر و یه درش هم به بخش IVF. آقایونی که از اتاق نمونه گیری بخش میان بیرون تا چند دقیقه سعی میکنن با کسی چشم تو چشم نشن. تو سالن کنار یه خانم لاغر اندام میشینم که مشخصه درد داره. میگه هایپر شده و شکمش 6 لیتر آب آورده. 6 لیتررررر. یعنی اندازه 4 تا بطری نوشابه خانواده.
شوهر خانمی روکه رفته اتاق عمل صدا میزنن و یه برگه میدن دستش که داروهای خانمش و بگیره. روی این نسخه فقط یه نیم خط نوشته داره ولی آقا با یه پلاستیک بزرگ پر از آمپول برمیگرده. یه نیم خط چه مفهوم سنگین و دردناکی داره. نمیدونم دلم برای اون خانم میسوزه یا برای خودم.
به ساعت خیره میشم و نبضم و میگیرم. حدود 80 تا بود. یعنی نرمال. یعنی هنوز امیدی هست.
جواب آزمایشهایی رو که دکتر خواسته بود امروز براش بردم. اینطوری که خودم مطالعه شون کرده بودم خدارو شکر همه چیز نرمال بود. حتی همسرم خیلی بهتر شده بود. با هزار فکر و خیال که از شنبه وارد سیکل جدید میشم رفت داخل. ولی دکتر عارفی همسرم و به یکی از آقایون دکتر همون بخش معرفی کرد و قرار شد نزدیک به دوماه دیگه هم شوهرم دارو مصرف کنه. راستش از اینکه چرا دکتر اینقدر بی توجهی کرده و همون ماه همسرم و پیش این دکتر نفرستاده خیلی دلم گرفت. خوب من کلی برنامه ریزی کرده بودم که تا قبل از امتحانات کارم انجام بشه. کلی روزشماری کرده بودم که نینی رو زودتر ببینم.
خوب اون که نمیفهمه یک ماه برای من چقدر سخت میگذره. اون که نمیفهمه یک ماهم برای من یک ماهه. اون که نمی فهمه من تو دلم چه خبره. میگه عجله ای نداریم. خوب اون که از شرایط من خبر نداره. اون که نمیدونه من چقدر سختمه. چقدر منتظرم. اون که نمیفهمه ولی من خوب میفهمم. آخه من برای اون فقط یه موردم مثل بقیه مریضها، ولی برای خودم یه زنم که از تقویم خسته شده.