زنان انتظار، زنان اضطراب
دانی که ز میوه ها چرا سیب نکوست؟ نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست بچه که بودیم این شعر و توی دفتر خاطرات همکلاسیامون مینوشتیم. شاید خیلیامون معنی شو هم نمیدونستیم. ولی الان دیگه میدونم. نیمه سرخ سیب و میذارم واسه عاشقیمون و نیمه زردش و میذارم به پای دوستیمون. میمونه عطر وسوسه کننده سیب که اون هم میشه نیت زیبایی دردونه م. نیمه سرخگون سیب و برش میزنم و نیمه دیگه شو میذارم برای یه وعده دیگه. یه نصفهء دیگه به یخچالم اضافه میشه. مثل همه چیزهای دیگه ای که نصف کردم. باید با قندی که یه تیر نشونه گرفته سمت سلامتی بار شیشه م بجنگم. امشب تنهام. هم اتاقیام مرخص شدن و من موندم و ارغوان و یه دلی که اون پ...