پایان هفته سی و دو
هفته هاست دلبرکی خانه نشین قلبم شده. درست سی هفته ی پیش با پاهای لرزان و ناامید در یک اتاق سرد از تختی بالا رفتم پر از ملافه های سبز تیره. درست سی هفته پیش خانم دکتری با صلوات سه فرشته ی یخ زده در دلم جاداد تا از گرمای دلم جان بگیرند. سه فرشته ی میکروسکوپی که سه روز از حیاتشان میگذشت. تا پا به دلم گذاشتند دست به دامن کوثر شدم که رهایم نکنند و آن لحظه چقدر به دلم افتاد که دخترکی سهم من است. سن بارداری: 32 هفته تمام و سن من به وسعت 32 هفته عاشقی و عاشقی و عاشقی. هر جنبشی از او انقلابی میکند در من. خون میدود سمت گونه هایم. تپشهای قلبم تندتر و تندتر میشود. شبهای بی قراریمان بیشتر شده. عادتم میدهی به شبهای آینده. شبهایی که در پی شی...
نویسنده :
niloofar
21:51