ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

همسرم

تمام عاشقانه هایم تقدیم تو. همیشه کنارم بمان تا نفسهایت دلواپسی هایم را تسکین ببخشد. دستان گرمت را از دستانم دریغ مکن. موهای خاکستری ات را همچنان به انگشتان من بسپار و شانه هایت را تنها برای حضور من خالی بدار. بگذار قلبت حریم و محرم من باشد. بدان که همیشه دوستت دارم و زمان را مجال این نده که بر رنگ عشقمان گردی بنشاند. بوسه هایت هماره گرم و آغوشت امن باشد. بگذار عشق، دوست داشتن و داشتن باشد. دستانم را از حضورت تهی نکن که چه روزهایی در پیش است که باید باتو زندگی کرد و چه راههایی که باید با تو پیمود... روز مرد و روز پدر مبارک. ...
4 خرداد 1392

بهشت زمینم اردیبهشت

اردیبهشت و دوست دارم. همیشه برای من ماه قشنگی بوده. هفت اردیبهشت تولد پرنسس کوچولوی منه. دختر خواهرم. یه دختر چشم ابرو مشکی با پوست سفید و لبهای قرمز غنچه ای. یه پرنسس کوچولو که از دوسالگی تا وقتی بره مدرسه میگفت من سفید برفیم. دیروز این فرشته کوچولو دیگه شد یه خانم تمام عیار. ده سالش شد و دیگه بالهای پروازشو میتونه با قدرت بازکنه. خدایا خودت حافظ این فرشته باش. نهم اردیبهشت. سالروز عشق ما . آغاز همه لحظه های تلخ و عسلی. آغاز همه روزهای سیاه و سفید. آغاز همه ی دوست دارم ها. آغاز دلتنگی ها و شروع یه راه بلند. آغاز یه علاقه. یه کشش. یه خواستن. اولین ملاقات مون دوسال پیش تو همچین روزی بود. ملاقاتی که اشتیاق دیدارهای ...
8 ارديبهشت 1392

بازم مهمونی و اولین سونوگرافی

صبح که سپیده بزنه میریم واسه سونوگرافی. دوباره کلینیک نوید و معاینه که ببینن این داروها تاثیری هم داشته و دارم تخم میذارم یا نه. الانم که بی خوابی زده به سرم. انشااله که بی نتیجه نمونده باشه. راستی سه روزه دارم آمپولهای گونال و منوپیورم میزنم. از دیروز زیر دلم خیلی درد میکنه. خدا کنه بخاطر تخمک گذاری باشه. امشب مهمون داشتم. میخواستم یه چیزهایی درست کنم که تک باشه. از دوستام هم کلی نظر گرفتم. بعدا که دیدم فقط یه آقاست به زرشک پلو رضایت دادم خخخخخخخ. قرار بود عکس غذاهارو بذارم. البته با اینکه طعمش خوب بود ظاهرش خیلی جالب نبود. دیگه دیدم خانوم همراهش نیست خیالم راحت شد و تنبلی طی کردم. شمیم جون قول داده بودم عکسارو بذارم. ای...
4 ارديبهشت 1392

مادرم

امروز تولد بزرگترین عشق و دلیل زندگیمه. مادرم امروز 49 سالش شد. عاشقتم مامان. هرچی دارم بعد از خدا زیر سایه ی تو بدست آوردم. همیشه کنارم بمون. همیشه سالم و سلامت باش. بذار هر وقت بهت نیاز دارم بدونم زانوی کسی هست که میتونم سر روش بذارم. سینه ای هست که میتونم صدای قلبشو گوش بدم. تولدت مبارک مامان .   روز مادر نزدیکه. دلم نیاومد این عکسهای قشنگ و با شما قسمت نکنم.                     ...
31 فروردين 1392

لالایی

  لالایی کن بخواب خوابت قشنگه گل مهتاب شبات هزار تا رنگه یه وقت بیدار نشی از خواب قصه یه وقت پا نزاری تو شهر غصه لالایی کن مامان چشماش بیداره مثل هر شب لولو پشت دیواره دیگه بادکنک تو نخ نداره نمی رسه به ابر پاره پاره   ...
22 فروردين 1392

پرواز

"پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست"   با این یه جمله فروغ فرخزاد بارها و بارها گریه کرده ام. نمیدونم چرا ولی این جمله خیلی برام سنگین بود. همیشه فکر میکردم چرا بایدپرواز باشه و پرنده نباشه. اصلا پروازی که پرنده نداره پرواز نیست. همیشه با خودم میگفتم من همون پرنده ام که اگه من نباشم زندگی نیست. من نباشم آرزو نیست، احساس نیست، پرواز نیست. اما الان میفهمم هست. خیلی پروازا پرنده ندارن. مثل پرواز نی نی های دوستام. مثل پرواز دلم پی نی نی. مثل پرواز آرزوها و برنامه هام.  مثل پرواز من به دنبال هر چی رو زمین گشتم و پیدا نکردم. اشتباه نکرده بودم؛ منم پرنده بودم اما نه از جنس کبوتر، باید ققنوسی باشم که از خاکستر من پرنده ا...
21 فروردين 1392

بهاری نو

یا محول الاحوال سالی نو در راه است تغییرده تقدیرم را ارزانی کن لطف بیکرانت را و بذري در دلم قرارده از عشق بذري كه با دمش خود زنده گردانيش تا جوانه زند  در اعماق قلبم برويد و نهالي شود كه در من ريشه دارد نهالي كه با هر رويش برگي و با هر راست كردن قامتي دلم را به تسخير خود درآورد نهالي كه پل ميان دو زندگي و دو انسان باشد با سبزي خود بشارت زندگي دهد و با طراوتش روحي ببخشد اين جان مرده را نهالي كه از شاخه هاي خود به دنيا بياويزد و هر شاخه ی آن میوه ی نور دهد دستان كوچكش در پي دامان من و خوابهايش پريشان لالايي آغوشم باشد. ای گرداننده ی روزها و شب ها شب های زندگی ام را به ...
18 فروردين 1392

سکوت

دلگیرم از همه اوناییکه حد و حدود خودشون و نمیدونن و تو بخاطر دیگرون تحملش میکنی. وقتی هرچی دلشون میخواد میگن و از وقتی پا تو خانواده ت گذاشتن احترام تورو زیر پا میذارن و بی دلیل هر جایی می شینن پشت سر تو حرف میزنن، وقتی میشنوی شب و روزت خراب میشه اما بخاطر اون کسی که این وسط مونده چیزی نمیگی تا شب عید تو خونه شون دعوا راه نیفته، نمیدونم چی کارباید کرد. این روزا از رفتار زشت بعضیا خیلی ناراحتم. خیلی زشته وقتی میری مهمونی و شوهرت کنار دستت نشسته تخمه میخوره، صاحبخونه با جارو شارژی حمله کنه به اون دوتا پوست تخمه ای که افتاده زمین و تو پاهاتو بگیری بالا تا زیر پات جارو شه. بعد رفتن مهمون هم میشه خونه رو تمیز کرد.   تو این ر...
12 فروردين 1392

نه ماه انتظار

دقیقا شد نه ماه. اگه خرداد ماه حامله میشدم الان دیگه باید به دنیا می اومدی.این نه ماهم "نه ماه انتظار" بود. ولی اون انتظار کجا و این انتظار کجا. وقتی میام توی کلوب و بچه ها میگن "همدرد" یه حال عجیبی میشم. یعنی واقعا نیومدن تو درده؟؟؟؟ حکمته؟؟؟ انتظاره؟؟؟ نمیدونم.  اگه بخوام با خودم صادق باشم نبودنت برام درد نیست. با اینکه یه وقتا دلم میشکنه، یه وقتا ناخواسته یه چیزهایی به ذهنم میرسه که حالمو میگیره، ولی نبودنت درد نیست.چون میدونم قراره بیای. راستش از وقتی فهمیدم راه اومدنت هموار نیست دلم برات لک زده. شاید منم مثل خیلی از دوستام مجبور باشم بارها و بارها میکرو کنم تا نتیجه بگیرم. مهم نیست. چندماه پیش که فکر میکردم حت...
26 اسفند 1391