اولین سونوگرافی
دروغ چرا. از ته دل امیدوار بودم که امروز برم و قلب دوتا نی نی رو ببینم. فکر این که بعد از دوسه سال دوباره بخوام برای بچه دوم اقدام کنم خیلی برام سنگین بود. راستش بعد از رد شدن از این مرحله دیگه نمیخوام به پشت سرم نگاه کنم. حتی تصورش هم از این لحظه به بعد سخته. دوست داشتم نینی هام دوتا باشن تا باهم بزرگ بشن. بچه م خواهر یا برادر داشته باشه. خودش طعم خواهر یا برادر بودن و بچشه تا تنها نباشه. دوست داشتم این راه و برای آخرین باررفته باشم. ساعت 8 صبح وقت داشتم. تا دکتر بیاد و برم داخل نزدیک یازده شده بود. چند روزی بود زیر دلم خیلی درد میگرفت. مخصوصا سمت راستم. همین سمت راست یه ساک خوب بود که قلبش هم تشکیل شده. خدا رو صدهزار ...